لب ما را برسان بر لب پیمانه صنم
تو بگو تا چه کنم با دل دیوانه صنم
غم هجران تو از زهر جگر سوزتر است
حاصل عمر چه شد در ره میخانه صنم
از لبت غنچه ی گل تا نشود باز چه سود
بلبلان را بنما خنده ی مستانه صنم
هر که بر قامت رعنای تو دارد هوسی
تو بگو تا بزنم تیشه به کاشانه صنم
سرو ناز تو اگر ریشه دواند به دلم
شود از حسن تو این خانه چو بتخانه صنم
آبرو می رود از خرمن ناچیز سخن
تو چنان کن نشوم خرمن بیگانه صنم
زاهد از منبر خود سخت بر آشفت که من
گفته ام معبد ومسجد همه افسانه صنم
خرم آنکس که به دام سر زلف تو بود
نادم آنکس که بگیرد ره ویرانه صنم
حاصل اندک صهبا همه از لطف تو بود
لب نهم بر لب تو آن لب جانانه صنم
سعیدزاده بیدگلی (صهبا)
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/12/20 در ساعت : 19:53:20
| تعداد مشاهده این شعر :
930
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.