ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما، گاهی فاصله است میان رئالیسم ادبی و دنیای واقعی، شعرتان زیبا بود اما شاید ضروری ترین نیا   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما - بله اگر از نظر وزنی در نظر بگیرید درو و از باید پشت سر هم و به شکل (دوراز) خونده ب   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : علیرضا حکیم
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : پروین برهان شهرضایی
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : پروین برهان شهرضایی
سلام - عیدشما پرنور - ممنون ازنظرتان - ولی مصرع حوض به این راحتی ، کجاش سخت دروزن نشسته لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
واقعا حیف این مفاهیم زیبا و دلنشین که نه کاملا موزون شود و نه سپید باشد - مثلا در بیت دوم: حوض سی   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
سلام بر شما ، بسیار عالی بود و البته ای کاش - فقط این مصرع افسوس درین سیطره بیکار نگردی - روشن   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : عباس خوش عمل کاشانی
با درود.به عنوان یکی از مدیران ارشد «سایت بین المللی شاعران پارسی زبان» به شما خوشامد می گویم. - «   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : سید محمدرضا لاهیجی
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : عباس خوش عمل کاشانی
در این رباعی به یک اشکال بارز برخوردم و آن هم تنافر لفظی در مصراع سوم است.کنار هم قرار گرفتن «چو» و    ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



هنگام قرار
درچنین روزی پس از یک عمر درد و انتظار
آمدم دنیا میان نعره های مرگبار
ترس از دردی که در اضلاع جسمم ریخته
وحشت از نوری که در چشمم دویده پر غبار
از در و دیوار هرمی داغ و سوزان می چکید
و لباسی تنگ کرده پیکر من را شکار
از هوای خاک نایم پر شد و لب پر که زد
من شدم آلوده به آه و دمی بی اعتبار
جای بالم درد میکرد و دلم هم سوخته
در سرم عصیان به پا میکرد رویای فرار
دست و پاهایم به فرمانم نبودند و فقط
گریه می کردم که بودم آنقدر بی اختیار
خاطرات قبلی و رنج به دنیا آمدن
گفت درگوشم به نجوا ،درد که گشتی شکار
از پشیمانی دلم پر بود و تن از بهت و رنج
تا به چشم مادرم ٱفتاد چشمم، شد دچار
گرمی آغوش او برد از وجودم ترس را
باخودم گفتم به دیگر چیزها ،دارم چکار
چرخ می زد در وجودم آن سوال داغ و سرد
کی کجا باید دوباره رفت، هنگام قرار.

کلمات کلیدی این مطلب :  ،

موضوعات :  اجتماعی ، ترانه ، سایر ،

   تاریخ ارسال  :   1401/5/25 در ساعت : 17:8:37   |  تعداد مشاهده این شعر :  166


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 14,138 | بازدید دیروز : 16,464 | بازدید کل : 150,690,621
logo-samandehi