ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



حکایت شب "روایت نور

شبی  پایا  شبی غمگین  شبی   بسیار     غمزا  بود

شبی  زاینده ی  صد گونه  محنت  شام   یلدا    بود

ستاره  بی  نصیب از   نور و مه شبگرد تنها  بود

گل   خورشید   پنهان  پشت ابر   تیرگیها     بود

زمین در آتش   بیداد   فرزندان  شب    می سوخت

سحر جویان  حق فریاد  را جلاد  لب  می دوخت

غبار بی کسی بنشسته  بر    رخسار   مردم   بود

وطن  بازیچه ی  بوزینگان      بی    ترحم  بود

میان بانگ  باطل گستران  فریاد حق   گم   بود

دل  دریایی  بیدار  مردان   در    تلاطم      بود

شکوفه بر درخت   بالغ   توحید    می خوشید

به هر  جا  چشمه چشمه خون گرم لاله می جوشید

حقیقت  باوران  اسلام  را  فریاد    می کردند

نبردی  بی  امان  با  ظلمت  و بیداد می کردند

پریشان  خواب  شوم  دیو  استبداد می کردند

ستم  بر  باد  می دادند  و  حق را یاد می کردند

ز  خون  بالنده  کم کم  گلبن     آزادگی   می شد

به  فریاد و  خروش  و خشم معنا زندگی می شد

به  ناگه  هور  عالمتاب از مشرق  هویدا   شد

شب  پایا  شب  غمزا  شب بیداد   رسوا  شد

ندا  دادند  چاووشان که آن گمگشته پیدا شد

بهار  آمد  گل  لبخند   بر   لبها  شکوفا شد

رسید  از  جانب  مینو نسیم   پاک   نوروزی

که  فروردین  به بهمن تهنیت گفته ست پیروزی

مسیحا  آمد و درد  بلامندان    مداوا   کرد

دل  غمدیدگان  را با دم جانبخش احیا کرد

لوای  کفر کند  و رایت  توحید بر پا  کرد

سخن از نور گفت و صحبت از پایان شبها کرد

شباب زندگانی داد  مهجوران     مقبل     را

شراب  جاودانی داد مخموران  بیدل       را

سوار  سبز پوش  پرخروش آن  قایل  تکبیر

ندا در داد: یاران ! گشت خون پیروز بر شمشیر

بت شرک آفرین کفر گستر را شکست آن   پیر

گسست آنگاه  از  پای  اسیران   ستم   زنجیر

گل  آمد  لاله  آمد  یاسمین  آمد    هزار  آمد

به  یمن   مقدم   آن یار در بهمن  بهار  آمد .

کلمات کلیدی این مطلب :  حکایت ، شب ، "روایت ، نور ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/3/4 در ساعت : 5:10:7   |  تعداد مشاهده این شعر :  1217


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 22,052 | بازدید دیروز : 19,763 | بازدید کل : 123,980,652
logo-samandehi