سلام دوستان گرامی
آخرین سروده از خودم که غزلیست با عنوان پیراهنِ یوسف جهت نقد و داوریِ شما عزیزان میگذارم . این غزل به همراه سروده های دیگری از حقیر در وبلاگ رسمی اشعارم قابل دسترسی برای شماست.
یوسف به که دادی غزلِ پیرهنت را؟
لب های که دزدید غزالِ دهنت را؟
هدهد به سلیمان نرسان حال سبا را
ترسم که به آخر نرسانی سخنت را
ای بلبلِ خونین کفنِ بال شکسته
با هیمه کشیدند به آتش چمنت را
صد بغضِ گلوسوز فروخوردی و نشنید
یکبار دلم گریۀ عاشق شکنت را
بگذارکه این وعده حریصانه بپویند
دستان نوازشگرِ من زخمِ تنت را
خاموش تو و شعله و پروانه همه من
اینبار من آراسته ام انجمنت را
در برکۀ چشمان ترم آبتنی کن
دیگر که کسی نیست ببیند بدنت را
بهمن ۹۰
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/11/8 در ساعت : 22:57:32
| تعداد مشاهده این شعر :
1031
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.