امشب ازدست تو ای یار فغان خواهم کرد
دست درحلقه ی آن زلف گران خواهم کرد
امشب از شمع رخت تابه سحر خواهم سوخت
روشن از آتش دل محفل جان خواهم کرد
امشب از خال لبانت هوسی خواهم ساخت
با دوتا بوسه دل پیر جوان خواهم کرد
امشب ازدیده ی دل روی تورا خواهم دید
هرچه فرمان بدهی بهترازآن خواهم کرد
امشب ازعشق توجانا خبری خواهم داد
توبه ازکرده ی خود وقت اذان خواهم کرد
امشب ازحالت مستی نه برون خواهم شد
یاد نوشین لب ومهر بتان خواهم کرد
امشب ازکرده وناکرده سخن خواهم گفت
زلف افشان تورا مشک فشان خواهم کرد
امشب ازجان ودلم بوسه به لب خواهم زد
وزلبت راز دل خویش بیان خواهم کرد
امشب ازدست فلک بی سروپاخواهم رفت
شکوه ی جورتوبرپیر مغان خواهم کرد
امشب ازمروه ی دل سعی صفا خواهم برد
مرغ دل را زطوافش نگران خواهم کرد
امشب ازسفره ی دل غصه بسی خواهم خورد
به هوایت صنما نقل مکان خواهم کرد
امشب ازدولت یاران غزلی خواهم خواند
پیش رندان چه بگویم که زیان خواهم کرد
امشب ازمجلس صهبا اثری خواهم ساخت
به ختام لب خودمهرونشان خواهم کرد
سعیدزاده بیدگلی(صهبا)