شامی ست سهمگین و هواییست پُر دمه
تاریک و تیره همچو روان گناهکار
چشم ستاره کور و سیه گشته روی مه
وآنجا: میان بحر به امواج بی قرار
بینم شکسته کشتی توفان رسیده ای
کز کام موج جانب ساحل کند تلاش
از لای موج های کف آلود و خشمگین
ارواح ناامید چو فریاد بی گناه
یا همچو آه گرم اسیران زندگی
از رنج آخرین رمق اندر شب سیاه
بیرون جهند و جامه ی آمال نا تمام
بر دوش موج های خروشان رها کنند
فریاد آسمان و زمین می رسد به گوش
کاین مظهر از جنایت مرگ آفرین کیست؟
این بحر را که ساخته صحرای انتقام ؟
وین کشتی شکسته کمینگاه کین کیست؟
از ناخداست این؟
یا از خدای کین؟
ز اهریمن است یا:
اهریمن آفرین؟
بارق شفیعی
کابل
٢٠/٧/١٣۴١
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/10/17 در ساعت : 22:19:55
| تعداد مشاهده این شعر :
1195
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.