ماوراي تسليم فناست و اسماعيل قربان ناشده ملقب به
عنوان " ذبيح " مي شود تا در سرزمين تسليم محض،
ابراهيم، حنيف و خليل شود... و بعد به او پاداش
دهند...منا...حج...قربانگاه...مزدلفه...وقوف.
ولي اينها همه مقدمه است... فردا كسي مي آيد كه فقط
محرم مي شود فقط براي قربان شدن.
در عرفات مي آيد ولي براي نماندن زيرا سقف حج برايش
بسيار كوتاه است .
حج را ، حج بي جان را نيمه تمام رها مي كند
تا از تنگناي مناي بي معناي اموي شده
به وسعت نينواي ناب ره سپرد
تا درماوراي عرفات به مناي فنا برسد.
اينگونه است كه تا قيامت مزد نماندنش را اشك مي دهند و
سوز و گداز.
در رقابت قرب حسين قهرمان مي شود
و " قديم الاحسان" براي آبرو دادن به مظهر احسان هيچ
چيزي كم نمي گذارد...
زيرا آن هفتاد و دوقربان را با هيچ متاعي حتي از بهشت
جايگزين نمي كند واين عمق عنايت حضرت باري به
نينواست كه در روز عرفه نگاه اولش به مهمانان حسين
است و بعد به مهمانان خودش يعني او هم با پيامبرش هم
عقيده است كه :"حسين مني و انا من حسين".
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/9/20 در ساعت : 19:56:3
| تعداد مشاهده این شعر :
1248
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.