ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



نخستین زیارت 2
« نخستین زیارت»2
 
اولين مرتبه اي بود سفر مي رفتيم 
به تمنّاي تو از خانه به در مي رفتيم 
 
توي آبادي مان، ساده بگويم مولا 
مانده بوديم اگر، پاك هدر مي رفتيم 
 
بين مان صحبتي از غربت آقا شده بود 
رو  به سمت حرم از شوق به سر مي رفتيم...
 
اولين مرتبه اي بود كه در گوشه ي صحن 
با سر زلف پريشان تو ور مي رفتيم 
 
پا به پاي دل ما عشق قدم بر مي داشت 
روي درياچه اي از ابر مگر مي رفتيم 
 
رو  به  ايوان طلا غرق تماشا بوديم 
خوش خيال اين كه به دنبال پدر مي رفتيم 
 
تا به خود آمده بوديم دو تا سرگردان 
پدر از سمتي و ما سمت دگر مي رفتيم 
 
خواهر كوچك من يك سره هق هق مي كرد 
يادمان نيست كه ... يا ... ؟! نه به نظر مي رفتيم 
 
خادمي پير من و مرضيه را پيدا كرد 
لحظه اي بود كه از صحن به در مي رفتيم ...
 
سي چهل سال از آن حال و هوا مي گذرد 
كه من و مرضيه همراه پدر مي رفتيم
 
چشم مان كي به قدم هاي تو روشن مي شد 
از نشابور ، از اين خطّه، اگر مي رفتيم 
 
در مسير قدمت ضامن آهو، مانديم 
به كجا بهتر از اين راه، گذر، مي رفتيم
 
جاده گاهي كه به روي دل ما سد مي شد 
عشق مي آمد و از كوه و كمر مي رفتيم 
 
روزهايي كه سرا پاي خراسان مي سوخت 
رو به درگاه تو با خون جگر مي رفتيم 
 
مي سپرديم به دستان تو خود را مولا! 
هر زماني كه به آغوش خطر مي رفتيم ...
 
خواب ديدم دو سه شب پيش من و مرضيه باز 
رو به ايوان تو دل باخته تر مي رفتيم !
 

موضوعات :  آیینی و مذهبی ،

   تاریخ ارسال  :   1397/5/3 در ساعت : 22:35:2   |  تعداد مشاهده این شعر :  577


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 2,072 | بازدید دیروز : 8,233 | بازدید کل : 122,958,465
logo-samandehi