رو در روی فاجعه
آسمان سعه صدر تو بود
هاجر نگاهت تا فرات
با شتاب می دوید
و فرات سرابی بیش نبود
آنطرف تر از نخلستان فولادین
اسماعیلت را به کوه سپردی
از گلوگاهش زمزم سرخ جاری گشت
ماه که شهید شد
درفش سبز را
برپا نگهداشتی
خیمه گاه بی ستون می سوخت
از دلِ چه کسی خبر داشت
با اسارتت
عاشو را تکثیر شد.
.............
(زبان حال امام حسین(ع))
ای سیب های سرخ پدر چیدنی ترین
ای رقص میوه های دلم دیدنی ترین
سیبی که کنده می شود از شاخه می خورد
شاید هزار چرخه چرخیدنی ترین
شاید هزار چرخه و باران نیزه ها...
چترش کجاست لحظه باریدنی ترین
افتادن قشنگ شما دیدنی تر است
مغرور و دلشکسته و بالیدنی ترین
شاید به قصد بوسه زدن تیر می دود
سوی گلوی نازک بوسیدنی ترین؟
...
یک پلک بعد جنگ به پایان رسیده بود
گودال بود و پیکر تابیدنی ترین
تا ریسمان نور تو پرتاب می شود
ما ذره های روزنه رقصیدنی ترین
کلمات کلیدی این مطلب :
هاجر ،
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/9/5 در ساعت : 18:31:49
| تعداد مشاهده این شعر :
1138
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.