سرود درد
می رسد ماه محرم
تازه گردد داغ عشق
می شود تفسیر یک بار دگر معنای عشق
باز هَل مِن ناصر و صحرای رنگین ، نینوا
بار دیگر بی کسی ، تنهایی و دشت بلا
باز حج ناتمام و سال شصت
بار دیگر شرح قربانگاه عشق
مُحرم کوی صفا گشتن ز جولانگاه عشق
باز چندین رمز ؛ عاشورا ، شهادت ، کوفیان
خولی و شمر و سنان ، ابن زیاد و خیزران
بیستم ماه صفر ، طفل سه ساله ، ساربان
لاله های بی سر و گودال خون و باز مظلوم اهل بیت
در اسارت شام و کوفه ، آن خرابه بی حسین
روز های جنگ و شمشیر و سرشك و روز آه
روزگار سهمگین نامرادی یا اله
گفتنش سخت است آخر ، از کدامین غصه ها گویم
کدامین غم ، کدامین درد این منظومه را گویم...
سخن از عشق بی پروای او گویم نمی دانم
زحج ناتمامش گویم آخر یا...
ز احرامی که در میقات خونین کربلایش بست
برای همرهی با امر بر معروف و نهی از منکر باطل
ز لبیکی که بر تنها مرادش سید و سالار مظلومان حسین بن علی گفت و
ز سعی بین نهر و خیمه های اهل بیت حق
نماز طوف ظهر روز عاشورا...
نمی دانم شروعش را چه سان گویم؟
زبان الکن ، سخن قاصر
شروع طوف اول ازکجای کربلا گویم ؟
ز ده روز نخست ماه خون در نینوا گویم؟ ... نمی دانم
ز بانگ العطش از خيمه ها گویم ؟ نمی دانم
ز گریان دیدگان منتظر گویم؟ نمی دانم...
صدای کی رسد سقا خداوندا ؟ و آب و آب ورد لحظه های کودکان باشد
و امّيدي كه در آن نيست امّيدي
طواف اول اینسان شد ، نبود آب و استسقای اهل بیت حق در کوی نامردی
طواف دومش آغاز شد از شام عاشورا
چه زیبا شام عرفانی ، نماز و عشق و صحبت های پنهانی
ادامه ... صبح عاشورا
زمانیکه فروزان اختران آسمان عشق یک یک راهی میدان خونین می شدند اما
و زینب یک به یک با عشق با جان بدرقه می کرد
سرآغاز طواف سومین آن لحظه که از سوی عباسش ندای یا اخی آمد شروع گردید
کنار ساحل امید
چگونه صحنه هجران آن ماه منیرکهکشان آل هاشم را ز خورشید جهان او دید
علمداری که مشك زخمي اش درسوگ اميدش
چو ابري در بهاران ، های های از غصه می گرید
و آن لحظه که خم شد سرو رعنای حسین بن علی ، فهمید زینب...
ماه خونین ، ساغر صهبای وصلش سر کشیدست او...
و آه از داغ هجران برادر که به بالینش برادر زار می گرید
گويیا پاييز ، گلزار پیمبر را چو آماجی نشان کرده...
که گلها یک به یک راهی شده ، پژمرده می آیند
چاره اي جز صبر نيست ،كار بي حكمت نمي باشد
و اما طوف چارم...
آه از این طوف
جدایی از خیام و سوی مقتل رفتن مولا
چه سنگین بود بر آقا وداع آخرش با همرهان کاروان عشق
چه غمگین بود خواهر لحظه آخر...
لوای خونی عباس را بر زینب کبری سپرد و اشک جاری شد
و گفت ای یادگار مادرم ، این کاروان ، این تو...
خدایت می سپارم من
و سوی عشق راهی شد
چه سان گویم ز خونين ظهر اندوه و عزای اهل بیت عصمت زهرا
ز آن خورشید بی تاب و غمین ظهر عاشورا
يگانه اسوه تقوا ، حسين بن علي « عليه السّلام» ، سردار عاشورا
چه ها گویم ز نجوا با خدایش ، عشقبازی های پایانی
و زینب شاهد از تلّ و هراسان دیدگانش سوی میدان است
توكّل بر خدا تنها ره آرامش است اکنون
بدین هنگامه ننگین تاریخ از ازل تا روز پایانی
و آه ، افسوس از گودال خونين نبرد مرد و نامردان
ولی ای واي دست شوم شیطان باز بیرون آمده ست انگار
و آن نامرد بي مقدار ، شمر شوم بد گوهر، ز پشت سر زد او خنجر
مدار عشق خونین گشت و خونین چرخ دوار فلک يك لحظه در جا زد
و ثارالله جاری شد ...
دل زهرا به درد آمد
علی نالان و گریان شد
امان از حال زینب ، آه از داغ برادر آه
ز مقتل نور بر عرش الهی خواست ...
و آن صحرا به خون عاشقان حق مزین گشت و تا دنیا بُود باقی مقدس شد
و حج حضرتش اینسان شد واعمال دیگر زینبش پایان رساند آخر
تمام طوف های دیگرش زینب ، نیابت از امامش کرد ...
به طوف پنجمین ، آلاله ها بی سر شدند اما
ز ملعونان پست دوره ارزانی غیرت بعید این نیست
ز بعد از ظهر عاشورای تاریک هر چه گویم باز کم گفتم
ز انگشتر بریدن ، خیمه ها سوزاندن و تاراج و عصیان گروه کافران حق
ز نامردان دوران من چه ها گویم
زبان الکن ، سخن قاصر
ز چوب خیزران و از نگاه آتشین آل سفیان
از شماتت های بی پایان
به اوج نیزه ها خورشید و ماه و اختران یک یک نمایان می شوند اما
روا باشد رئوس عاشقان را پیش چشم عصمت طه بگردانند؟
و آن آلاله های بی سر خونین حکایت می کند از طینت شوم جفاکاران
چه ها گویم ز نور آن تنور خولی جانی
ولی با صوت زیبای حجازیّت بدان مولا
بر اوج نیزه کردی چون تلاوت ازکلام حق
چه آسان بشکند هیبت ز دشمن باز ثارالله...
طوافی اینچنین آخر فقط زینب تواند کرد...
طواف پنجمش اینگونه طی شد ... به صبر و صبر از سرچشمه پاکی
طواف ششمین اما حسین جان سخت بود و سخت
آه از گرداندن آل علی در کوچه های شام
طواف اندر خرابه
طوف در ویرانه شامی
امان از ظلمت آن بیت الاحزان حسینی
آه از نیکو امانت که سپردی بر منش آخر
یگانه نو گل شیرین زبانت آه...
بدان مولا خرابه زینبت را بار دیگر کربلایی کرد
و من شرمنده چشمان زیبایت شدم آقا
و آن طفل غمین ، از دست کین مردم جانی
بسان حضرت زهرا شبانه ترک دنیا کرد و باقی شد
ولی در طوف هفتم زینبت حجّت به پایان برد در آن مجلس شامی
و ثابت کرد زینب کیست زین اب ...
پرستار معين و فارغ التّحصيل مكتب خانه زهرا
به همراه امامش زین سجادین به یک خطبه تمام مجلس کفار بر هم ریخت
و هیبت را شکست از دشمن جانی
و اين كوه وفا و صبر ، قوم حق به سرمنزل رساند آخر
واین را کرد ثابت که اگر ماه محرم ، ماه خون ، ماه حسین بن علی باشد
یقین بی شک، صفر ، ماه فروغ دیده زهرا
همان زهرای ثانی ، زینب کبری ست
چه حجی شد خداوندا که ثارالله آغازش نمود و حضرت زینب به پایان برد
چه حجی شد خداوندا ، نماز طوف را مولا به ظهر عاشقی خواند و
به تقصیر حجش ، سر را ز جسم او جدا کردند
چه حجی شد خداوندا که قربانی حسین و اهل بیتش شد
و این تفسیر حج ناب مقبول الهی است
که بعد از قرنها انگار عاشورا همین امروز هست و کربلا انگار اینجا هست
و این اعجاز اهل بیت زهرا هست
حسینش زنده هست و شیعه تا باقیست نام حضرتش هم تا قیامت زنده خواهد ماند
ولی آخر امیرا کاش محیا و مماتت اهل بیتی باشد و ای کاش ...
روز حشر دستت را بگیرند و گواه و شافیت باشند.