آسمان چون به مه چهر تو آراسته شد
جانِ عالم همه مست از می ناخواسته شد
تیر و ناهید چو یک بوسه گرفتند ز یار
مشعلِ مهر بر اندام فلک تافته شد
حور و غلمان و ملائک همه مغموم و خجل
تا قیامت به سر موی تو دلباخته شد
لالهی ِ منفعل از قصّهیِ گیسوی نگار
چو شقایق به دلش داغ تو پرداخته شد
خادم و پادشه و عارف و مستان طریق
جامهیِ ترمه به کرباس تنش بافته شد
قدِ موزون و تماشائی هر سرو سَهیٖ
در طلبْ تا به سرای ِ مَلَک افراشته شد
غیرت یار برآشفتهشد از این همه وجد
زین سبب چادر شب بر فَلک انداخته شد
شعر «ایمان» نکند وصف سر طرّهیِ دوست
شُکر گوید که گِلش با نَمِ او ساخته شد
تاریخ ارسال :
1396/11/17 در ساعت : 15:50:57
| تعداد مشاهده این شعر :
687
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.