نازنین آمدبه باغ وگل به دستش مست شد
سوسن وپروانه وسنبل به دستش مست شد
شد شراب ارغوانی بر لب انگور مست
کوزه رقصان شیشه ی الکل به دستش مست شد
رفت دریا موقع غوغای طوفان غوطه خورد
رفت آمل جنگل آمل به دستش مست شد
هرکجا رفت ایستاد آنجا پر از آیینه شد
شانه زد مورا وعطر گل به دستش مست شد
رفت صحن آسمان تا پرده ای اجرا کند
تار وتنبور نی وبلبل به دستش مست شد
موسی عباسی مقدم
تاریخ ارسال :
1396/10/9 در ساعت : 9:32:24
| تعداد مشاهده این شعر :
688
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.