ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



حرف دل

در خزانی دلتنگ دل آیینه شکست

گاه
از
رنجش آیینه
دلم می گیرد

زهرا علی بابایی

---------------------------------------------

باز هم :

من و قلم

و

دفتری از سکوت ناگزیر

هیچ یک به هیچ جا نمی رسد

شعر امشبم به قلب سایه ها روانه می شود

راستی کجاست؟

حس و حال شعرهای عاشقانه ام!

   زهرا علی بابایی



--------------------------------------------------------

روزگاری دل من  همسفر رویا شد

دو مسافر با هم درد را طی کردند، در بیابان خیال رنج هم همسفر آن ها شد

در سفر عشق را پیمودند و رسیدند به دریای جنون

بی امان بود وخروشان 

زخمی از هجر به جانش زده بود

نه!!

نکند مقصد ما دریا نیست؟!

سفر انگار به پایان نرسید!

چون کبوتر شده بودند این بار

آسمان آبی بود ، عشق هم می بارید

تا ابد بال زدند

مقصد انگار فقط آینه بود

ابدیت گویا دل ما بود و نمی دانستیم!

زهرا علی بابایی


موضوعات :  سایر ،

   تاریخ ارسال  :   1396/9/17 در ساعت : 21:52:46   |  تعداد مشاهده این شعر :  453


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

محمد حسن بذرکار (محب)
1396/9/18 در ساعت : 21:6:9
راستی کجاست؟:(
هم اکنون 14 سال (شمسی) و 7 ماه و 2 روز و 12 ساعت و 51 دقیقه و 10 ثانیه است همراه شماییم 460126270.368 و زمان همچنان در گذر است ...
بازدید امروز : 15,801 | بازدید دیروز : 7,315 | بازدید کل : 124,237,844
logo-samandehi