ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



خنده ی خشک


خنده ی خشک 



یادش بخیر، چشم مرا سر کشید و رفت



اشکم برای روز مبادا ، چشــید و رفت



خشکـــیده شد به لب ، همه ی خنده های من



اما مرا ندید و چو مرغــی ، پرید و رفـت



گفتم بیا ، به زندگی ام جان تازه بخــــش



با خنده ای به آخر جــمله رسید و، رفت



درسینه ام بجـــــــای دلم ، قلب اوتپید!!



از دیده ام ، برای دلم ، گــل خرید و رفت



با این سخن ، که روز دگر می رسم به تو



روحی ! به جسم محتضـر من دمید و رفت



اکــنون نشسته ام ، به تماشـــــای لحظه ها!!!!!



با لحظه ، ابرِ دیده زغم می چکــید و رفت



چون صحنه ی نمایشی از دیدگان ، گذشت



در خاطرم مثال نسـیمی ، وزید و رفت



حالی نمانده ، تا بســـــرایم قصـــیده ای



نازی نمانده ، هر چه که ماند او خرید و رفت



اشکـــم چــــکید بر دل و ، جان پر بهانه شد



از جـان پر بهانه ی من ، دل برید و رفت



 



مصطفی معارف 2/8/90 تهران 


کلمات کلیدی این مطلب :  خنده ، ی ، خشک ، ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/8/4 در ساعت : 12:5:56   |  تعداد مشاهده این شعر :  828


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

سارا وفایی زاده
1390/8/5 در ساعت : 11:39:47
سلام جناب معارف

بسیار زیبا و روان سرودید.

پایدار باشید.
سیاوش پورافشار
1390/8/5 در ساعت : 0:16:28
سلام آقای معارف گرامی
غزل خوبی بود
یا حق
ابراهیم حاج محمدی
1390/8/4 در ساعت : 15:1:14
سلام بر شما / زیباست آقا مصطفی
در مصرع دوم جای خالی حرف مفعولی « را » خودنمائی می کند
با خنده ای به آخر حرفم
در خاطر مثال نسیمی دلچسب نیست . همچو نسیمی بهتره
مهدیه زرعی ( هدیه)
1391/1/10 در ساعت : 22:57:0
سلام
این شعر یکی از بهترین اشعاری بود که تاحالا خونده ام...
هم اکنون 14 سال (شمسی) و 5 ماه و 10 روز و 1 ساعت و 41 دقیقه و 00 ثانیه است همراه شماییم 455593260.681 و زمان همچنان در گذر است ...
بازدید امروز : 1,612 | بازدید دیروز : 6,763 | بازدید کل : 123,427,528
logo-samandehi