ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



«به یاد کدام اتفاق می لرزد؟»
 
 
به دور گردن خود بسته شال ماتم را
به کوچه های «سناباد» می برد غم را
هراسناک به این شهر کوچ خواهد کرد
کبوتری که چنین پر گشوده ماتم را
به باغ های پر انگور می رسد در راه
که می زنند به شلاق سرزنش هم را
انارها همه یک جا ترک ترک شده اند
کدام فاجعه پیش آمده است عالم را
دلش به یاد کدام اتفاق می لرزد
که تازه می کند این گونه داغ آدم را
کبوتری که ردای سیاه پوشیده است
به شانه های سناباد داده پرچم را
که کوچه های خراسان در انتهای «صفر»
به تن کنند مگر جامه ی محرم را...
به درد مزمنی این شهر مبتلا شده است
دخیل بسته ام این سرنوشت مبهم را
هزار قید در این جا به پای مان زده اند
مگر تو بشکنی این قفل های محکم را
ببخش حوصله ی این قلم اگر تنگ است
قبول کن فقط از شاعری همین کم را!
کلمات کلیدی این مطلب :  سناباد،انگور،صفر،محرم ،

موضوعات :  آیینی و مذهبی ،

   تاریخ ارسال  :   1395/9/8 در ساعت : 10:14:19   |  تعداد مشاهده این شعر :  810


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

معصومه سادات شاکری
1395/9/8 در ساعت : 13:40:37
سلام! هزار قید دراین جا به پای مان زده اند/مگر تو بشکنی این قفل های محکم را! شعر منسجمی بود.
طاهره تختی
1395/9/11 در ساعت : 14:27:6
سلام استاد ... احسنت .... دست مریزاد
شبنم فرضی زاده
1395/11/6 در ساعت : 11:53:23
درود برشما شاعر
بسیار عالی
لذت بردیم
رضا محمدصالحی
1395/9/9 در ساعت : 8:39:37
دلش به یاد کدام اتفاق می لرزد
که تازه می کند این گونه داغ آدم را

درود استاد

و دلتان که به یاد آن اتفاق لرزید ...
آزاده سالمی
1395/9/16 در ساعت : 11:24:27
درود بر شما
محمدرضا جعفری
1395/9/8 در ساعت : 14:10:38
درود استاد..... .ماشاالله ماشاالله ماشاالله
علی گیاهی
1395/9/9 در ساعت : 17:29:7
درود بر استاد گرامی و شعر زیبایتان ماجور امام هشتم باشید
غلامعباس سعیدی
1395/9/14 در ساعت : 10:29:19
سلام و درود بر شما

هزار قید در این جا به پای مان زده اند
مگر تو بشکنی این قفل های محکم را
بازدید امروز : 22,377 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,186,688
logo-samandehi