زمان آبستن خاموش طوفان اناالحق بود
زمین در انتظار سبز مهمان اناالحق بود
تمام جاده ها را لمحه لمحه عشق می رویید
وَ صحرا بی خود از رویای باران اناالحق بود
نگاه اش سمت دالان عمیق کهکشان می رفت
دل اش در جست و جوی راز کیهان اناالحق بود
جنون اش چکه چکه آسمان را نور می پاشید
وَ او روشن ترین مهتاب ایوان اناالحق بود
شبستان در شبستان ماه چشمان اش تلالو داشت
وَ جان اش روشن از خورشید عرفان اناالحق بود
شبی تا ناکجا می رفت با قالیچه ی هستی
قسم بر منطق الطیر او سلیمان اناالحق بود
گذشت از عشق و استغنا و حیرت، خان هفتم نیز
وَ خان بی کران هشتم اش خان اناالحق بود
اناالحق گل به گل در باغ جان اش بارور می شد
چه می گویم خدایا او خودش جان اناالحق بود
دبستان مذاهب را کنون رونق نمی بینم
دبستان دبستان ها دبستان اناالحق بود
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/7/18 در ساعت : 13:57:43
| تعداد مشاهده این شعر :
1033
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.