تاریکی پیروز شد . . .
کوتاه بودن دیوارها
که سایه ام را در گستردگی زمین های بی مالک
پخش می کرد
سایه ای که هرگز مالک آن نبوده ام
و سفر های پی در پی و دور و دراز
به دنبال هیچ . . .
که بر می گردیم؟
به همان سال هایی که این روز هارا
حدس می زدیم !
و ای کاش به جای ناله از آینده
و ماتم و گوشه گیری و برای خود بافتن
حصیر خوشبختی را می بافتیم
تا اکنون
آفتاب این گونه آزارمان نمی داد
و فرصت هارا
که به جای ذغال در شومینه هایمان می ریختیم
و حتی هیچ گاه معنای گرم شدن را نفهمیدیم
و فقط در عشق هایمان داغ بودیم
و داغیمان که تمام شد
محبت ها با پای خودشان به گورستان رفتند
و جسد های نیمه خوشبختی که
در غیاب خاک طعم دفن شدن را هم نچشیدند
و آغاز شد
زمانی برای کشتن
مرد های دلیر رفتند و تاریکی پیروز شد . . .
و هیچ کس صدای گریه ی مرغان دریایی را
نشنید . . .
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/7/11 در ساعت : 3:41:40
| تعداد مشاهده این شعر :
1420
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.