ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



طنز/ عنوان: تفکر
از اینکه  طنز گفته شود در عزای فکر
معلوم می‌شود چه شود ماجرای فکر
گفتیم جای ما دگران فکر میکنند
این شد که ما شدیم به دنیا گدای فکر
هر نوبت خلای تو یکساعت است و ربع
کو وقت دیگری که بماند برای فکر
ما وقت نداریم تفکر کنیم، هیچ
که حیف وقت صرف کنیمش به پای فکر
در مستراح فکر میکنیم جای زور
توی کلاس زور میزنیم جای فکر
داروی دردهای جهانی است فکر و تو
در نقشه ای که نشئه کنی با دوای فکر
تو اهل حرف نه، عملی هستی و ولی
بدجور میکنی همه کاری سوای فکر
با این وجود کانت و هگل کم می آورند
وقتی به ادعا برسد ای خدای فکر
(مهرداد نصرتی، مهرشاعر)
کلمات کلیدی این مطلب :  طنز ، تفکر ، فکر ، مهرداد نصرتی ، مهرشاعر ،

موضوعات :  طنز ،

   تاریخ ارسال  :   1394/10/7 در ساعت : 10:16:49   |  تعداد مشاهده این شعر :  1725


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

محمدعلی شیخ الاسلامی (شیوا)
1394/10/15 در ساعت : 15:59:25
سلام
سلامی پس از چندسال «سرخیلی لشگر دعا»

نقدهای دوستان را خواندم
مهرداد نصرتی از دوستان وشاعران خوب وآگاه سرزمینمان است. اما نمی دانم که چرا مهرداد عزیزم که سال ها افتخار همنشینی اش را داشتم و غزل های بسیار خوب از ایشان در سالها و دهه های گذشته خوانده ام چنین از انتقاد کاملا بجای دوستان برآشفته اند. مهرداد جان ! مرا که قبول داری و می دانم چنین است. قربانت شوم سه مصراع زیر هر سه اشکال وزنی آن هم نه کوچک که بسیار واضح دارند. اصلاحش هم کاری ندارد.

ما وقت نداریم تفکر کنیم، هیچ

در مستراح فکر میکنیم جای زور
توی کلاس زور میزنیم جای فکر

این بیت بداهه را هم از حقیر بپذیر:
ای دوست! دل شکسته ز یاران چرا چنین؟
آشفته‌ای ز نقد حریفان چرا چنین؟

برخی جمال و جلال دوستان
محمدعلی شیوا
محمدعلی شیخ الاسلامی (شیوا)
1394/10/20 در ساعت : 22:59:4
سلام
دوستانی دارم بهتر از برگ درخت ...
حضرات خود چون گنجی شایگان هستند و قافیه ی شایگان یاران و حریفان را گوشزد فرموده اند. سمعاً‌ و طاعه
ای دوست دلشکسته و نالان چرا چنین؟
آشفته‌ای ز نقد حریفان چرا چنین؟
تندرست باشید
حمید خصلتی
1394/10/11 در ساعت : 18:14:25
با سلام.نمیدانم چرا هر وقت شعری دچار لغزشی می شود شاعر برای فرار از تیغ نقد به حواشی می پردازد. با احترام به همه ی سال های مطالعه تان جناب شاعر باید عرض کنم نه شاگردی استادانی چون قیصر امین پور وجناب معلم بر استعداد شاعری کسی می افزاید نه همنشنینی باشاعرانی چون ساعد باقری ودیگر بزرگان. اگر توانایی وجنون شعر در کسی نباشد هزار سال شاگردی کردن شاعر نمی سازد.چه بسا استادان ادبیاتی که حتی یک بیت شعر نگفته اند وچه بسا شاعرانی که یک الف هم سواد کلاسیک ندارند ولی از لذت شاعرانگی برخوردارند.برای اینکه عروض میدانید فقط کافی است با دلایل همین عروض سنتی به دفاع از شعرتان بپردازید ودلایل منتقد را رد کنید.در ضمن مگر عروض غیر سنتی هم داریم که فرموده اید عروض سنتی می شناسید.بی پرده با همان عروض سنتی تان لطف فرموده واز اثرتان دفاع کنید.البته من هم در یک جمله به دلنوشته هان می پردازم وآن را نثری منظوم بیش نمی بینم البته خالی از فرهیختگی واژگان.
صادق ایزدی گنابادی
1394/10/8 در ساعت : 18:12:36
جناب خصلتی
مصراع
ما وقت نداریم تفکر کنیم هیچ
نیز اشکال وزنی دارد به مطالب قبلی اضافه کنید
صادق ایزدی گنابادی
1394/10/8 در ساعت : 14:15:16
سلام بر شاعر محترم
در مصراع های
در مستراح فکر می کنیم جای زور
توی کلاس زور می زنیم جای فکر
یک کوچو لو اشکال وزنی وجود دارد البته اگر قلب را در این وزن بپذیریم که بزرگان نمی پذیرند می توان ان را توجیه عروضی کرد
حقیر مصراع ها را به سمع استاد بزرگ عباس خوش عمل رساند م ایشان فرمودند هر دو غلط و نادرست است
ابراهیم حاج محمدی
1394/10/11 در ساعت : 21:50:13
با سلام و درود به حضور همه ی دوستان و سروران ارجمند
جناب نصرتی عزیز همین که به قول خودتان افتخار شاگردی بیش از دو دهه در محضر بزرگان و فرهیختگان ادب فارسی داشته اید و دکترای ادبیات فارسی دارید و سالها عروض تدریس کرده اید انتظار از حضرتتان را بالا می برد . وقتی در سروده شاعر بی سوادی که از خواندن و نوشتن عاجز است لغزش وزنی و ضعف تألیفی دیده نشود انتظار از شاعری که دکترای ادبیات فارسی دارد چیست ؟قطع نظر از ضعف تألیف و لغزش وزنی که مورد اشاره دوستان قرار گرفته است اثری را که طنز نامیده اید از مؤلفه های یک اثر طنز مورد قبول و فاخر بری است. و غالب آنچه از شما با عنوان طنز در فضاهای مجازی دیده ام همین گونه است .
مهرداد نصرتی مهرشاعر
1394/10/11 در ساعت : 16:16:2
سلام بر شما جناب آقای ایزدی گنابادی عزیز. نخست باید تشکر کنم از اینکه وقت گرانبهایتان را صرف غمنامه های بنده کردید که ظاهری طنزآلوده دارند. سپس توجه شما را به چند نکته جلب می کنم: بنده اگرچه، حضرتعالی و (آنگونه که خود فرموده اید) استاد بزرگتان، جناب خوش عمل را، تنها از طریق همین تارنما و در محدوده فعالیت همین مجال ملاحظه کرده ام، لیکن متاسفانه عدم دقت حضرتعالی(که حتی در خواندن و نوشتن نام حقیر مشهود است) موجب بدنقدی شده است. بدنقدی منشاء دیگری در قلّت مطالعه هم می تواند داشته باشد. عروض سنتی را بنده هم می شناسم که اگر نباشد کاغذپاره ای به نام دکترای ادبیات که به نام بنده صادر شده است و نیز سالها تدریس همین مطالب، لااقل بیش از دو دهه شاگردی نزد اساتید گرانقدر گواه است.(اساتیدی همچون زنده یادان؛ امین پور و سیدحسن حسینی از بدو تاسیس دفتر شعر جوان و نیز پایندگانی چون ساعد باقری و سهیل محمودی و ، فاطمه راکعی و معلم دامغانی(که در حوزه از او آموخته و گاهی هنوز خدمتشان می رسم) و ... که بحمدالله همچنان فیض حضورشان باعث برکات است و به لطف هم اینان است اگر امروز سری افکنده نداشته باشم انشاء الله.)
اما شعر امروز و نقد امروز نگاه متعالی تری را می طلبد.سنن ادبی برای بنده همچون درری هستند که قیمت شان را کسی نمی داند، اما انشاء الله شما نیز از کسانی نیستید که با خواندن عروض و قافیه نوشته همکار گرانقدرم، سیروس شمیسا،خیال کنید نقد شعر آموخته اید که نقد شعر دیگر است. این مطالب مجالی می طلبد که نیست. باشد تا زمانی بهتر. موید باشید و در پناه حق تعالی
مهرداد نصرتی مهرشاعر
1394/10/12 در ساعت : 11:20:3
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«قَالَ رَبّ ِ اشْرَحْ لیِ صَدْرِی، وَ یَسِّرْ لیِ أَمْرِی، وَ احْلُلْ عُقْدَه یً مِّن لِّسَانیِ، یَفْقَهُواْ قَوْلیِ»

سلام بزرگواران
با توجه به اینکه ظاهراً نیاز است تا مطالبی عرض شود، تلاش می کنم به موجزترین کلام، آنها را بیان کنم، ولی در همین ابتدا، یک خواهش کوچک را از یک برادر کوچکتر بپذیرید. چیز زیادی نمی خواهم. فقط خواهش می کنم برای چند دقیقه ای که این مطالب را می خوانی، به جای آنکه در ذهن مبارکت به دنبال جوابی دندان شکن باشی، فکرت را متمرکز کنی بر آنچه می خوانی. بعد هرقدر خواستی عیب و ایراد نثار کن (اگرچه شما بزرگوارتر از این حرفها هستید). این التماس بنده را رد نکنید، لطفا:
1- سئوال: چه نیاز بود از شاگردی خود بگویم و از رشته تحصیلی ام؟ پاسخ: زیرا شناختن زیرساختهای شعر و ادب فارسی را برای آنکه بسته به نیاز، حتی جزئی تغییر در آنها اعمال کنیم، لازم می دانم و با کسانی که از راه نرسیده و بی هیچ اطلاعی از گذشته درخشان این ادب، می خواهند یک عمر زحمات ادیبان ماضی را به باد فنا بدهند، مخالفم. این قول نیما است(نه بنده) و همچنین همان مولفۀ ممیزه ای است که اثر وی را از آثاری همچون "شاهین" های تندرکیا جدا و آثارش را عاقبت بخیر کرد. لذا سند دادم که قواعد عروض را می شناسم.همین.(امید است دوباره این میان کسی نتیجه نگیرد که: اوه! اوه! خود را با نیما مقایسه کرد و...)
و اما عدم دقت آن بزرگوار در نکته فوق: الف. نکته ای با این اهمیت را حاشیه خواند و دلیلش را فرار از نقد. ب.از این مطلب نتیجه گرفته که هر کس شاگردی استاد کرد و یا درس دانشگاه خواند باید ذوقش هم بشود مانند اساتیدش. ج. دیگر، نتیجه گرفت که بی اینها هم می شود ذوق شاعری داشت و ... د. نتایج غلط دیگر. به گمانم اینگونه نتیجه گرفتن فقط محصول بی دقتی است و نیز پرده ای که هنگام شنیدن و خواندن نظر دیگران از عجله برای پاسخ دادن و یا خدای ناکرده...(بگذار نگویم) بر چشم عقل می افتد.
2- فرمودند چرا گفتی عروض سنتی؟ مگر عروض غیرسنتی هم داریم؟ پاسخ: تنها کمی دقت به شما پاسخ می داد که منظور گوینده دلالتی ضمنی بر صفتی است که درون خود کلمه "سنتی" هست، فلذا جنبۀ تاکیدی دارد. چرا؟ چون نظرش آن است که شعر فارسی قرار نیست برکه ای راکد باشد(و نیست) بلکه پویا است و نیاز به پویای دارد. استفاده چندین باره از کلماتی مثل امروز و امروزه موید آن است.
3- و اما؛ اگر قوانین عروض را مانند وحی منزل بدانیم، نه این شعر بنده حقیر(که همچنان شوق شاگردی دارد) بلکه بسیاری از اشعار شاعران بزرگ هم غلطند. تازه نیما را هم باید به دار می آویختیم ونیز پیش از او، مولانای "ترلللا"خوان را و حافظ و عیوب قافیه اش را و... چه رسد به امروز و اشعاری همچون آثار رویایی را که قبل از اعدام، باید دوازده دور او را به آتش مکافات می کشیدیم.
4- و باز اما؛ طی مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف در اثر بنده، گاهی در برخی رکن ها، به خصوص در رکن "مفاعیلُ) جابجایی هجای کوتاه و بلند داریم. این از نظر قواعد آسمانی عروض عیب است و غلط. اما اگر فرار از چنین عیبی که لذت موسیقی کلام را هم چندان دچار آسیب نکرده، قرار باشد به جای "در مستراح فکر می کنیم جای زور/ توی کلاس زور می زنیم جای فکر" که نزدیکترین وجه، به زبان روزمره است، بگوییم: "در مستراح فکر کنیمان به جای زور/توی کلاس زور زنیمان به جای فکر"(که پیشنهاد استاد بزرگ جناب آقای گنابادی، یعنی جناب آقای خوش عمل است و هردو محترم) ای خوشا ترلللاخوانی مولانا.
5- فرمودند که چرا فرهیختگانی واژگانی ندارد؟ پاسخ: برادر من! اگرچه برخی محققین، هجو و هزل را ورای طنز می دانند و برخی شامل آن. اگر آن را شامل این دو بدانیم، در طنزی هجوگوی و هزّال که در نقد اجتماعی سروده می شود، سادگی و نزدیکی به زبان عامه مردم و حتی بهره گیری از اصطلاحات رایج آنان از مزایاست نه از عیوب. حال توجیه در توجیه کنیم که نه! منظورمان از فرهیختگی واژگان این نبود و آن بود... بیهوده است. مراجعه به نقد اجتماعی بزرگان ادب فارسی راهنما است. لطفا کمی "بهار" به مشام ذوقمان برسانیم.
6- و اما حرفی حق که زدید: فرمودید اثر را نثری منظوم بیش نمی بینم و یا فرمودید دلنوشته است و یا فرمودید از مؤلفه های یک اثر طنز مورد قبول و فاخر بری است و... پاسخ: احسنت! این شد حرف حساب! سلیقه و ذوق شما شعر مرا نپسندید. فبها! چه اشکال دارد؟! هیچ! درود بر تو و این اظهار نظرت! یکی می پسندد هزاران نمی پسندند. باز هم طوری نیست. شاید فقط یک نفر بپسندد. باز هم طوری نیست. منت پذیر آن یک نفرم و بس.
7- آخرین نکته: دقت کنیم که قواعد عروضی خوبند و لازمند و اگر نباشند هرج و مرج می شود و...، اما عروض همه نقد نیست. به ویژه در زمان ما. ای کاش مجالی بود تا کمی تجربه کلاس درس می گفتم و اینکه: چرا مخاطبان شعر در زمان ما اینقدر اندک شده اند؟ چرا مخاطب عام از شعر و شاعران روز ما هیچ نمی داند؟ چرا اینقدر فاصله هست؟ اینکه چرا رعایت افراطی قواعد عروض( که نمونه آن اصلاحیه ای است که برادرمان بر بیت بنده فرمود)، شعر را از زبان مردم دور می کند؟ و سپس از خود مخاطب هم دور می کند؟ و ...
8- انشاء الله در فرصتی بهتر خواهم گفت که توقع مخاطب امروز چیست. فقط {دست به "نقد"} بدانیم که توقع مخاطب عام اشعار طنز و هجو و هزل و ... بی ایرادی از باب نقد عروضی "سنتی" نیست. همین. زیاده عرضی نیست.
عباس خوش عمل کاشانی
1394/10/9 در ساعت : 9:14:41
درود بر عموصادق نکته سنج و نکته دان و نکته فرما.اشارات درست و دقیقی کرده اید مر وزن سه مصراع را.البته این سروده پر است از ضعف تالیف و ضعف معنا ؛ اما آنچه مشهودتر است خلل وزنی در سه مصراع مورد اشاره ی شماست.شاعر محترم می توانست بیت پنجم را اینگونه بسراید تا خلل وزنی از بین برود و فعلین هم به کلمات طنز نزدیکتر باشد:
در مستراح فکر کنیمان به جای زور
توی کلاس زور زنیمان به جای فکر...
و اما مصراع:
ما وقت نداریم تفکر کنیم هیچ ...
اینگونه رفع اشکال می شود:
ما را نبود وقت ، تفکر کنیم هیچ...
العاقبةللمتّقین.
بازدید امروز : 8,972 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,173,283
logo-samandehi