مهرداد نصرتی مهرشاعر
1394/10/12 در ساعت : 11:20:3
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«قَالَ رَبّ ِ اشْرَحْ لیِ صَدْرِی، وَ یَسِّرْ لیِ أَمْرِی، وَ احْلُلْ عُقْدَه یً مِّن لِّسَانیِ، یَفْقَهُواْ قَوْلیِ»
سلام بزرگواران
با توجه به اینکه ظاهراً نیاز است تا مطالبی عرض شود، تلاش می کنم به موجزترین کلام، آنها را بیان کنم، ولی در همین ابتدا، یک خواهش کوچک را از یک برادر کوچکتر بپذیرید. چیز زیادی نمی خواهم. فقط خواهش می کنم برای چند دقیقه ای که این مطالب را می خوانی، به جای آنکه در ذهن مبارکت به دنبال جوابی دندان شکن باشی، فکرت را متمرکز کنی بر آنچه می خوانی. بعد هرقدر خواستی عیب و ایراد نثار کن (اگرچه شما بزرگوارتر از این حرفها هستید). این التماس بنده را رد نکنید، لطفا:
1- سئوال: چه نیاز بود از شاگردی خود بگویم و از رشته تحصیلی ام؟ پاسخ: زیرا شناختن زیرساختهای شعر و ادب فارسی را برای آنکه بسته به نیاز، حتی جزئی تغییر در آنها اعمال کنیم، لازم می دانم و با کسانی که از راه نرسیده و بی هیچ اطلاعی از گذشته درخشان این ادب، می خواهند یک عمر زحمات ادیبان ماضی را به باد فنا بدهند، مخالفم. این قول نیما است(نه بنده) و همچنین همان مولفۀ ممیزه ای است که اثر وی را از آثاری همچون "شاهین" های تندرکیا جدا و آثارش را عاقبت بخیر کرد. لذا سند دادم که قواعد عروض را می شناسم.همین.(امید است دوباره این میان کسی نتیجه نگیرد که: اوه! اوه! خود را با نیما مقایسه کرد و...)
و اما عدم دقت آن بزرگوار در نکته فوق: الف. نکته ای با این اهمیت را حاشیه خواند و دلیلش را فرار از نقد. ب.از این مطلب نتیجه گرفته که هر کس شاگردی استاد کرد و یا درس دانشگاه خواند باید ذوقش هم بشود مانند اساتیدش. ج. دیگر، نتیجه گرفت که بی اینها هم می شود ذوق شاعری داشت و ... د. نتایج غلط دیگر. به گمانم اینگونه نتیجه گرفتن فقط محصول بی دقتی است و نیز پرده ای که هنگام شنیدن و خواندن نظر دیگران از عجله برای پاسخ دادن و یا خدای ناکرده...(بگذار نگویم) بر چشم عقل می افتد.
2- فرمودند چرا گفتی عروض سنتی؟ مگر عروض غیرسنتی هم داریم؟ پاسخ: تنها کمی دقت به شما پاسخ می داد که منظور گوینده دلالتی ضمنی بر صفتی است که درون خود کلمه "سنتی" هست، فلذا جنبۀ تاکیدی دارد. چرا؟ چون نظرش آن است که شعر فارسی قرار نیست برکه ای راکد باشد(و نیست) بلکه پویا است و نیاز به پویای دارد. استفاده چندین باره از کلماتی مثل امروز و امروزه موید آن است.
3- و اما؛ اگر قوانین عروض را مانند وحی منزل بدانیم، نه این شعر بنده حقیر(که همچنان شوق شاگردی دارد) بلکه بسیاری از اشعار شاعران بزرگ هم غلطند. تازه نیما را هم باید به دار می آویختیم ونیز پیش از او، مولانای "ترلللا"خوان را و حافظ و عیوب قافیه اش را و... چه رسد به امروز و اشعاری همچون آثار رویایی را که قبل از اعدام، باید دوازده دور او را به آتش مکافات می کشیدیم.
4- و باز اما؛ طی مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف در اثر بنده، گاهی در برخی رکن ها، به خصوص در رکن "مفاعیلُ) جابجایی هجای کوتاه و بلند داریم. این از نظر قواعد آسمانی عروض عیب است و غلط. اما اگر فرار از چنین عیبی که لذت موسیقی کلام را هم چندان دچار آسیب نکرده، قرار باشد به جای "در مستراح فکر می کنیم جای زور/ توی کلاس زور می زنیم جای فکر" که نزدیکترین وجه، به زبان روزمره است، بگوییم: "در مستراح فکر کنیمان به جای زور/توی کلاس زور زنیمان به جای فکر"(که پیشنهاد استاد بزرگ جناب آقای گنابادی، یعنی جناب آقای خوش عمل است و هردو محترم) ای خوشا ترلللاخوانی مولانا.
5- فرمودند که چرا فرهیختگانی واژگانی ندارد؟ پاسخ: برادر من! اگرچه برخی محققین، هجو و هزل را ورای طنز می دانند و برخی شامل آن. اگر آن را شامل این دو بدانیم، در طنزی هجوگوی و هزّال که در نقد اجتماعی سروده می شود، سادگی و نزدیکی به زبان عامه مردم و حتی بهره گیری از اصطلاحات رایج آنان از مزایاست نه از عیوب. حال توجیه در توجیه کنیم که نه! منظورمان از فرهیختگی واژگان این نبود و آن بود... بیهوده است. مراجعه به نقد اجتماعی بزرگان ادب فارسی راهنما است. لطفا کمی "بهار" به مشام ذوقمان برسانیم.
6- و اما حرفی حق که زدید: فرمودید اثر را نثری منظوم بیش نمی بینم و یا فرمودید دلنوشته است و یا فرمودید از مؤلفه های یک اثر طنز مورد قبول و فاخر بری است و... پاسخ: احسنت! این شد حرف حساب! سلیقه و ذوق شما شعر مرا نپسندید. فبها! چه اشکال دارد؟! هیچ! درود بر تو و این اظهار نظرت! یکی می پسندد هزاران نمی پسندند. باز هم طوری نیست. شاید فقط یک نفر بپسندد. باز هم طوری نیست. منت پذیر آن یک نفرم و بس.
7- آخرین نکته: دقت کنیم که قواعد عروضی خوبند و لازمند و اگر نباشند هرج و مرج می شود و...، اما عروض همه نقد نیست. به ویژه در زمان ما. ای کاش مجالی بود تا کمی تجربه کلاس درس می گفتم و اینکه: چرا مخاطبان شعر در زمان ما اینقدر اندک شده اند؟ چرا مخاطب عام از شعر و شاعران روز ما هیچ نمی داند؟ چرا اینقدر فاصله هست؟ اینکه چرا رعایت افراطی قواعد عروض( که نمونه آن اصلاحیه ای است که برادرمان بر بیت بنده فرمود)، شعر را از زبان مردم دور می کند؟ و سپس از خود مخاطب هم دور می کند؟ و ...
8- انشاء الله در فرصتی بهتر خواهم گفت که توقع مخاطب امروز چیست. فقط {دست به "نقد"} بدانیم که توقع مخاطب عام اشعار طنز و هجو و هزل و ... بی ایرادی از باب نقد عروضی "سنتی" نیست. همین. زیاده عرضی نیست.