ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



آی بقراط بیا!
بکِش از چانه‌ی آن کودک نالان، بخیه
-گر بیابی- بزن آنگاه به وجدان، بخیه
 
جان چه و کشک چه؟اوّل بطلب پولت را
هان مبادا بزنی از سرِ احسان، بخیه
 
بخیه زن با نخِ زر زخمِ تنِ اعیان را
وا کن از  چانه‌ی  آسیب‌پذیران، بخیه
 
اصل، پول است؛ مبادا بَدل از زخمِ کسی،
اشتباهی بزنی بر درِ هَمیان، بخیه!
 
گر کسی کرده از این غصّه گریبان را چاک
بزن آسوده بر آن چاکِ گریبان، بخیه
 
این نه تقصیر تو بوده‌ست،خودش وارفته‌ست
بسکه گشته‌ست ز رفتار  تو حیران، بخیه
 
ای بسا عامیِ بی‌مدرِکِ انسان داریم
زده عمری ز پی کسب به پالان، بخیه 
 
وی بسا صاحبِ‌مدرک که بِکُل آدم نیست
بهر سودش بزند با نخِ‌ دندان، بخیه!
 
آی بقراط بیا!کوکِ قسم‌نامه شکافت!
پول ده، تا بزنم بر ورقِ آن، بخیه!
 
زخم با بخیه شود خوب ولیکن این بار 
زخمها زد به دلِ مردم ایران، بخیه
***
بخیه بر لب بزن ای شاعر و با سوزنِ کِلک
بزن السّاعه بر  این نظم پریشان، بخیه

موضوعات :  طنز ،

   تاریخ ارسال  :   1394/9/24 در ساعت : 19:37:20   |  تعداد مشاهده این شعر :  896


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

زهرا علی بابایی
1394/9/24 در ساعت : 20:34:28
سلام و هزاران درود بر شما

عالی بود، عالی به غایت.....
سعید سلیمانپور ارومی
1394/9/25 در ساعت : 13:56:38
سلام بر خانم علی بابایی
ممنونم از عنایتتان
اکرم بهرامچی
1394/9/26 در ساعت : 19:58:56
سلام آقای سلیمانپور عزیز
دست مریزاد شعرتون مثل همیشه خیلی خوبه و مانا
منهم وقتی خبر تاسف بار مذکور را شنیدم خیلی ناراحت و عصبانی شدم مثل همه ی مردم / اما وقتی پاسخ دکتر هاشمی را در جریان پیگیری های موضوع خواندم متوجه شدم امکان دارد قضاوت ناعادلانه میکنیم و قضیه شاید آنطور نباشد که خواندیم به هرحال آرزو میکنم این واقعه فقط یک شایعه باشد و بس وگرنه وای بر احوال ما.........
سعید سلیمانپور ارومی
1394/9/27 در ساعت : 20:3:26
سلام سرکار خانم بهرامچی گرامی
سپاس از لطف و عنایتتان
درباره این قضیه خدمتتان عرض کنم که:
همگی خیلی دوست داشتیم که قضیه بدانگونه که منتشر شده‌است؛نباشد!(اگر چه می‌دانم و می‌دانید و می‌دانند و دیده‌ام و مطمئنا دیده‌اید و دیده اند که روزانه صدها مورد از این اعمال بی‌شرمانه از این پزشک‌نماها(!) در کشور صادر می‌شود و رسانه‌ای هم نمی‌شود.بنده خودم لااقل چهار پنج مورد بسیار از این فجیع‌تر را از منابع دست اول و خود پزشکان شنیده‌ام با مستندات لازم!)
همینکه وزیر بهداشت خودش گفت با افراد خاطی برخورد می‌شود و نیز در توجیهی مضحک و خام اضافه کرد:شاید این پزشک مشکل روانی داشته است!!نشان می دهد که قضیه حقیقت داشته است

(البته وزیر بهداشت خودش آدم خوبیست گویا!)
شاد و سربلند باشید ان شاءالله
محمدرضا جعفری
1394/9/25 در ساعت : 13:12:24
درود استاد ..............بسیار زیبا بسیار زیبا ............انشاالله همواره موفق باشید
سعید سلیمانپور ارومی
1394/9/25 در ساعت : 13:57:50
درود بر جناب جعفری عزیز
ممنونم از لطف همیشگی تان
محمدمهدی عبدالهی
1394/9/24 در ساعت : 21:50:14
سلام و عرض ادب استاد سلیمان پور عزیز
درود بر شما
سعید سلیمانپور ارومی
1394/9/25 در ساعت : 13:57:5
سلام بر یار همراه و همدل

ارادت دارم
صادق ایزدی گنابادی
1394/9/28 در ساعت : 15:58:48
سلام بر جناب سلیمانپور
به لحاظ اینکه حقیر در شهرستان گناباد فعالیت رسانه ای دارم موضوعی را در خصوص وزیر بهداشت خدمت حضرت عالی عرض می کنم بدون اینکه قضاوتی داشته باشم خدا مرا نبخشد اگر خلاف واقعی را گفته باشم
زمستان سال نود دو اکیپی با تجهیزات کامل تحت عنوان نور اوران سلامت در روستای بیمرغ گناباد به مدت یک ماه مستقر شدند که همراه این اکیپ جمعی از متخصصین چشم کشور روستائیان را از نظر بینایی مورد معاینه و معالجه قرار دادند ، چندین عمل جراحی به صورت رایگان انجام پذیرفت حتی کسانی که نیاز به عینک داشتند به انها داده شد
من امار دقیقش را ان زمان می دانستم چون چندین خبر از این واقعه تهیه کردم ولی در حال حاضر از یادم رفته است
تا اینجا قضیه که خوب مربوط می شود به یک طرح کلی که چند پزشک خیر و متخصص محض رضای خدا اجرایی کرده اند که دستشان درد نکند خدا اجرشان دهد و اما موضوع مربوط به خود وزیر
وی هنگام آغاز به کار این اکیپ با سادگی و بدون تشریفات به به روستای بیمرغ امد
در حالیکه برای اقامت شبانه جناب وزیر مسوولان دانشگاه علوم پزشکی در مرکز شهرستان گناباد مقدمه چینی کرده بودند و انتظار داشتند که شب ایشان در مهمانسرا جای گرم و نرمی بخوابد
وزیر همه را غافلگیر کرد و گفت می خواهم در روستا بمانم فکر مسوولین رفت به سمت اینکه خوب بهترین منزل و خانه را برای ایشان پیدا کنند
که جناب وزیر گفت : میخواهم شب را در امامزاده روستا که اتفاقا دو کیلومتر دور تز روستاست بگذرانم می خواستند عده ای از مسوولین گنابادی و استانی با وی بمانند که گفت می خواهم تنها باشم
خلاصه جناب وزیر شب را در امامزاده احمد بیمرغ گذراند با یک شام ساده و ...
صبح روز بعد نیز اب مروراید یک پیر زن را عمل کرد و به سمت مشهد رفت
این بود ان چیزی که به گفته ی ابولفضل بیهقی بنده حقیر به معاینه دیدم قضاوت با شما

سعید سلیمانپور ارومی
1394/9/29 در ساعت : 1:12:8
درودها

خاطره جالبی بود و با توجه به اینکه راوی آن شمایید بی شک قابل استناد است.همانگونه که آن بالا عرض کردم دیدگاه بنده نسبت به ایشان تقریبا مثبت است و با خاطره شما مثبت تر هم شد!
مصطفی پورکریمی
1394/9/27 در ساعت : 22:36:26
بسیار زیبا بود دست مریزاد
سعید سلیمانپور ارومی
1394/9/29 در ساعت : 1:10:49
درود بر جناب پورکریمی عزیز

ممنونم برادر
صادق ایزدی گنابادی
1394/9/26 در ساعت : 10:23:13
سلام جناب سلیمانپور
شعر حضرت عالی فی الحیث مجموع شعر خوبی است
بیت اول و دوم جنبه جد ان بر طنز می چربد حواله دادن به وجدان و تذکر احسان اساسا شعر را نا خودا گاه به سمت جد می برند
تو مستتر در شعر را به سمت غیر مستقیم گویی پیش برده است
از بیت سوم طنز پر رنگ تری شکل گرفته است
بیت آی بقراط بیا ....بیت در خشانی است و حتی می توان فوق درخشان
فقط اگر چند بیت به این شعر اضافه می شد که انتقاد به مدیریت و برنامه های کلی وضعیت بهداشت و در مان بر می گشت خوب بود
یکی دو سال قبل تصادف کردم به طوریکه یکی از دنده هایم به علت رو رفتگی به داخل امانم را بردیده بوده با پای خودم به هر عذابی بود خودم را بیمارستان رساندم پذیرش بیمارستان در حالیکه نمی توانستم نفس بکشم گفت اول برو فیش پرداخت کن تا بعد برایت کاری انجام شود
بعد که پرس و جو کردم رییس بیمارستان به من گفت :وقتی یکی از ملاک های ارزشیابی مدیریت در بیمار ستانهای دولتی کسب در امد بیشتر است و با مدیرانی که ملاحظه افراد را می کنند به شدت بر خورد می شود این اتفاقات طبیعی است
البته در خصوص قضیه ی اخیر احتمال این میرود که یک شوخی ساده با عث این اتفاق ناگوار شده است وا گر غیر این باشد باید در سلامت روحی روانی امر شک کرد
البته رییس بیمارستان گناباد در جریان همان حادثه ای که برای شخص حقیر اتفاق افتاد گفت : انصافا در هر بیمارستانی شرایط برای کسانی نیازمندند در نظر گرفته می شود
اما متاسفانه مردم حتی متمکنین به هر طریقی می خواهند از زیر بار هزینه درمانی خود در بروند ان وقت است که تر و خشک به هم می سوزند

سعید سلیمانپور ارومی
1394/9/26 در ساعت : 19:13:32
سلام بر جناب ایزدی عزیز
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
که ناز کوچکشان لااقل دو تومان است!

آخر مانده ایم که از که و کجای مملکت بگوییم؟
آن از پزشکش،آن از معلمش،آن از استاد دانشگاهش،آن از راننده تاکسی اش،آن از نماینده مجلسش (و صد البته خودمان نیز-بلانسبت حضرتتان- از همینهاییم و در همین فضا پرورش یافته ایم، هرچند دائما اعتراض هم داشته باشیم!)
می گویند ناصرالدین شاه وقتی قبای جدیدی بر تن کرده بود و داشت از عکس خودش در آینه حظ می برد،گفته بود:
شکر خدا همه چیزمان به همه چیزمان می آید!!
بازدید امروز : 27,003 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,191,314
logo-samandehi