سلام
اول-نمی توانم بگویم یکی از این دوترکیب "سحرگاه" و "طلوع"
اضافی است، چراکه شاعربه طلوعی متفاوت اشاره داردونه به سحرگاه وطلوعی درتوالی زمان.
امادرحالت عادی "سحرگاه طلوع"
شایدبهترباشد.
دوم-زبان شعربه نظرم پخته نیست،چراکه اولن اگراسلایدبالای
صفحه نباشدکمترکسی می تواندمنظورشاعررادرک کند.
رباعی رایرصفحه ی سفیدی بنویسید...بخوانیدوقضاوت کنید،
ثانین شاعرمحترم!می توانستیددرمحورهای جایگزینی اندکی مانوربدهیدبه عنوان مثال:
تامحوتماشای طلوع ت باشم )یابشوم(
این راهم بگویم که بامحتوای رباعی
تا اندازه ای موافقم، درواقع با "چه" گفتن تان مشکلی ندارم ولی با "چگونه" گفتن تان کاردارم.
به نظرتان "تامحوتماشای رکوع ات...
"
زبان زیبنده تری ست یا "مشغول تماشای ....."
"مجذوب کرامات رکوع ات..."چطوراست؟
یابه جای "راهم بده با اذن خودت....
"
ترکیب شاعرانه تری به عنوان مثال:
"رخصت بده ای ماه، دلم می خواهد"
خدای ناکرده قصدم این نیست که ساختارشعرشمارازیرسوال ببرم،
ومطمین هستم تمام این جایگزین هایی راکه عرض کردم باکمی صرف وقت خودتان هم میتوانستیدعملی کنید..مطمین ام
3-مصرع آخربه شعراعتراض شباهت دارد.
موضوع شعرطبق نمایه پایین صفحه
آیینی ست ولی طنزآلودبودن بندپایانی به سبب اشاره به نوعی لابی درمناسبات روزمره ی اداری)ارباب رجوع باواسطه(مناسب ساحت این رباعی نیست.
موفق باشید.
مرضیه عاطفی
1394/5/9 در ساعت : 1:37:48
عرض سلام و ادب جناب ارغوان
سپاس فراوان از حضور و اظهار لطف جنابعالی و فرصتی که صرف اظهار نظر فرمودید. با ترکیب پیشنهادیِ "سحرگاهِ طلوع" کاملا موافقم و احساس میکنم صلابت و تصویر بهتری دارد. بسیار متشکرم. اما در مورد عبارات پیشنهادی دیگر؛ لازم به توضیح است که بیشتر سعی بر این بوده که در ساده ترین نوع زبان، مفهوم ارائه شود. به نظرم "مشغول تماشای رکوعت باشم" حس بهتری را منتقل میکند و شاید هم یک دلیلش حذف "تا" باشد و مخاطب مستقیم وارد مضمون میشود. با عوض شدن فضای مصرع آخر موافقم اما بعید است طنز باشد و قبول دارم نوعی بیان روزمرگی است که محتمل بر واقعیت است. ضمنا به جزء جزء نظرات شما اندیشه خواهم کرد. سپاسگزارم از عنایت شما. آموختم جناب ارغوان. برقرار باشید. یاعلی(ع
|