ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



مادر قصه ما

بچگــی های من به زعـم دلــم
مملو از عشق و شور و شادی بود
اهــل خانه صمیمی و نزدیــک
دوستــی هــایشان زیادی بود
توی بن بست حاج اسماعیل
خانه ای داشتیم نــود متری
جـوشِ افراد خانه را مـی زد
از سرِ صبح، قوری و کتـری
صبح یعنی که روستا زنده است
صبح یعنی که کوههـا هستند
جـسم در بند کار این مــردم
بالِ پرواز روح هــا هستند
شب نشینی نشستن شب بود
روی خــروار بد بیاری هــا
همــه سنگ صبور هم بودند
در غم و غصه ها، نداری هــا
خانـواده بهپاکی و تقــوا
سفت و سرسخت اهمیت می داد
توت هـای حیـاط هم حتـی
داخــل حوض آب می افتـاد
لبمـان شاخـه ی تبسم داشت
نفسِ سینه از شعــف لبریز
غبغــبِ گونه هایمان عینِ
میــوه های اوایل پایـــیز
در و دیوارکاه و گل خورده
گعـده ی نخبه آفرین ها بود
بســته ی راهــبردی منـزل
همه محتوایش این ها بود:
بغــل تاقچه- لبِ گلــدان
دو سه جلدی که بود صحافی
ضبط صوتی کنار عکس امام
حرفهــای نگفتــه ی "کافی"
پدرم می رسیــد و دستش را
توی موهای من تکان می داد
بر سرم جای شانه می سایید
پینه هایی که بوی نان می داد
یک دهه، با همان صدای کُلفت
نوحه خوانِ سه ضربِ هیات بود
روی جیــب اُورکِتش جـــای
عکس لبخند "حاج همــت"بود
رادیو باز بـــود در گوشــش
یک کمی فارسی سرش می شد
فاتحِ حصـــــر ِاخـــمِ ابرویش
قلقلـــک های دخترش می شد
زنـــدگی مرفـــه او بـــود
آرزوهــــای خوب رویاهــا
طرح اصلـــی زنگ نقاشـــیم
یک کشاورزِ ساده در صــحرا
مادرم مهــربان تر از نامـــش
گوشه دنجیِ از محیط اتاق
گرم پخت و پز غذا می شد
گرم مثل شعله های اجاق
صاف و ساده، شبیه گل حساس
توی اعمــال خیریــه پایـــه
دل او می شکــست با تــرکِ
کاسه ی شلـــه زرد همسایه
راه می رفت، غنچه می خندید
پیچـــک آستـــانه پاپیــچش
از هر انگشت او هنر می ریخت
روی گلهای دار قالیـــچه اش
هر لباسی که داشت: نو- کهنه
شیک، زیبا، تمیــز می پوشید
تا دلش می گرفت می رفت و
یک دل سیر، شیــر می دوشید
چنــــد سالی معــــلم ما شد
او که یک عمر بندگی آموخت
خواهرم پای درس مادریـــش
دوره ی سبک زندگی آموخت
دل غمگین و غصه داری داشت
بـــی بـــی خانــــه- مادرِ بابــــا
لعن و نفرین دشمنش می کرد
بوسه که می زد عکس آقا را
قصه می گفت تا اواخرِ شب
قصه ی دزد و بردن قالـــی
ته هر بند خاطراتــــش بود
جای بابابـزرگـتـان خـــالی
او که یک پا خودش تهمتن بود
شاهنامــه اش حقیـقت داشت
همچنان باورش کمی سخت است
پیرزن آنقدر که جــــرات داشت
پسرش را به جبهه داد و به جاش
بغض جانکـاهی از هــوا دزدید
روزهـــا مثل کوه پــابــرجــا
نیمه شب چون تگرگ می بارید.
بر دلش چنگ می زدنــد حرف ِ
"الف"و"دال"و"میم" می آید
مادرِ نیمه جان شــده دارد...
پســرش نصفه نیمــه می آید
هـــر زمانی نیازمـــان بوده
دست مـــا را گرفته هر جایی
جعبه های سه رنگ دو در شصت
بستـــه های شهید دهتــایی
عاشقان شناسنامه به دست
مرتــضی و جــواد ها رفتند
این طرف با سواد ها ماندند
آن طرف بی ســواد ها رفتند
یک صدایی به گوش می آید
بچه ها آب!آب تحریم است!
منطقه دست رعیت است اما
نظر کدخدا به تسلیم است!
باز تکــرار می کنم مــردم
مادرم مثل گل پر احساس است
مادر بال و پر شکستــه ی آن
صد و هفتاد و پنج غواص است.

 

کلمات کلیدی این مطلب :  مادر قصه ما ،

موضوعات :  اجتماعی ، ادب و مقاومت ،

   تاریخ ارسال  :   1394/4/17 در ساعت : 20:48:26   |  تعداد مشاهده این شعر :  692


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

عباس خوش عمل کاشانی
1394/4/18 در ساعت : 18:41:33
درود....مرفّح؟...شعله زرد؟....«مرفّه» که معلوم است ریشه در «رفاه» دارد ؛ «شله زرد» هم یعنی «آش زرد».«شله» یعنی «آش» که در شهرهایی به آن«شولی» هم می گویند.«شله قلمکار» هم نوعی آش است و اینکه بگویند «آش شله قلمکار» مثل گفتن«سنگ حجرالاسود» یا «خاندان آل سعود» است....
امیر یزدی
1394/4/20 در ساعت : 3:54:16
سلام آقای خوش عمل کاشانی
ممنون از نقطه نظرتان
بله با بی دقتی حروفچین شده بود که اصلاح شد.
حسین نبی زاده اردکانی
1394/4/18 در ساعت : 1:33:47
سلام و دست مریزاد.
دل غمگین و غصه داری داشت
بـــی بـــی خانــــه- مادرِ بابــــا
نعل و نفرین دشمنش می کرد
بوسه که می زد عکس آقا را
نعل و نفرین را بی بی اینجور می گفت یا اشتباه نوشتاری است؟
امیر یزدی
1394/4/20 در ساعت : 3:50:10
سلام
ممنون از لطف شما
غلط تایپی و املایی بود که اصلاح شد.
محمد وثوقی
1394/4/20 در ساعت : 1:19:36
سلام بر شما
خوب بود دست مریزاد...
مرفه اشتباه تایپ شده عزیز
امیر یزدی
1394/4/20 در ساعت : 3:55:5
سلام دوست گرامی
بله اصلاح شد.
ممنون
صمد ذیفر
1394/4/18 در ساعت : 8:53:23
سلام
درود امیر عزیز
زیبا و با احساس سروده اید .
ماجور باشید . ان شا ء الله
امیر یزدی
1394/4/20 در ساعت : 3:50:54
سلام و طاعات قبولی دارم
آقای ذیفر
وحیده افضلی
1394/4/18 در ساعت : 15:33:40
خصوصی :
سلام بزرگوار. لطفا اسم خود را به طور کامل در پروفایلتان بنویسید . این از قوانین سایت است و عدم رعایت آن باعث اعتراض مدیران شده است. ممنون.
امیر یزدی
1394/4/20 در ساعت : 3:52:41
سلام خانم افضلی
من هم دوست دارم اسم کاملم ثبت شود "امیریزدی"
ولی در قسمت ویرایش این امکان وجود ندارد. نمی دانم چرا
بازدید امروز : 49,464 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,213,775
logo-samandehi