دارم که روزی خوارم از آواز منبر
آعوشی از سر ، مملو از آویز بستر
هر سر حکایت می کند از سربداری
از سر حکایت می کند سردار دیگر …
تاریخ را این گردن آویز فقیری ست
بس گنج سر پر را کشیده خوب در بر
گاهی وزیری را کند از جای ، بسیار
از زیر دستان می کند دست و دل و سر
گاهی که تن پوشم ز حلاج است بینی
غسال را ، جلاد را … دنیا … معطر
عین القضات باد با گیسوم می خواند
افسانه ی رندانگی پیکر به پیکر …
*
مریم ترینم ! قصه ای از نو شروع کن
عیسای تو بر جلجتای شام آخر …
از دار دنیا ، دار دنیا قسمتم شد
از عشق ؟ کمتر … باز کمتر … باز کمتر ….
*
یک عمر را با سر به زیری ، سر نمودیم
بالا بگیرد سر … سر تاریخ منظر ….
تاریخ ارسال :
1394/3/20 در ساعت : 13:37:36
| تعداد مشاهده این شعر :
680
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.