در دل امید دارم و در سر هوای دوست
من طوطیای چشم کنم خاک پای دوست
از من به دور گشتم و از خویشتن تهی
جز آرزوی نیک ندارم برای دوست
گویندانتظار بسی سخت و مشکل است
من در به در شدم که بیابم سرای دوست
هر محفلی برفتم و هر مجلسی شدم
تا بشنوم ز نای کسی من نوای دوست
با یاد دوست هر سحرم شام می شود
ای کاش بشنوی کلام مرا ای خدای دوست
از شعله فراق شدم پاک و سوختم
یک ذره مانده از من و آن هم فدای دوست
جز نام دوست نیست روان بر زبان کنون
چون یک امیر هست بر این دل هوای دوست
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/6/17 در ساعت : 17:7:27
| تعداد مشاهده این شعر :
2869
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.