دیده ای یک نفر پرنده شود ، پر بگیرد ، بدون سر باشد سایه گستر شود درختی که تنه اش زخمی تبر باشد دیده ای تاکنون پرستویی روی مین آشیانه بگذارد استخوانی بیاید و مثل قاصدک های خوش خبر باشد فکر کن دیده ای که یک شب ماه روی دوشش ستاره بگذارد یک نفر بعد رفتنش حتی باز هم بهترین پدر باشد همه ی شهر می شناسندت ، گرچه یک کوچه هم به نامت نیست من ندیدم هنوز دریایی از دل تو بزرگتر باشد آن قدر ارتفاع داری که مرگ از تو سقوط خواهد کرد زندگی بعد مرگ می آید بیشتر درتو شعله ور باشد ■ هر چه نادیدنی ست را دیدی ، تا ابد سنت جنون این است عشق از هر دری بیاید تو ، عقل باید که پشت در باش رضانیکوکار
|
باز بی «بابا» نوشتم توی دفتر «آب» را خیس کرده بی تو چشمم شیشه های قاب را عکس پشت عکس می آیی تو با هر خاطره من برای دیدن تو دوست دارم خواب را بی حضورت چیستم دریای شورانگیز من ماهی سرخی که می بوسد لب قلاب را خواستم راهی شوم بعد از عبور تو ولی هیچ دریایی نمی گیرد به خود مرداب را ○ …نور می پاشی و دوری از زمین اما هنوز آلبوم آب دارد عکسی از مهتاب را رضانیکوکار
|
روزگار بدی ست اما باز، تن به این روزگار باید زد خانه در حد مرگ تاریک است، پرده ها را کنار باید زد! هر طرف رو کنی غمی برپاست، روبروی تو مسجدالاقصی ست جای محراب و منبرش اما، تکیه بر یک حصار باید زد! گاه زخمی نشسته روی تن ات، گاه خنجر به گرده ی وطن ات... گاه باید سکوت پیشه کنی، گاه بی پرده جار باید زد! خشم هست و تفنگ لازم نیست، سنگ هست و فشنگ لازم نیست سنگ ها را اگرچه می دانم، با تب انفجار باید زد! *** آه ای حاضر نهان! تا کی؟ منجی آخرالزمان! تا کی؟ عکس رعناترین جوانان را، روی سنگ مزار باید زد؟! یا قدیر المعین یا الله! اهزم الظالمین یا الله!1 دل که از این و آن به درد آمد، حرف ها را به یار باید زد... 1.ای پروردگار مقتدر و یاری کننده، ستمگران را شکست بده!
|
درود استاد مشتاق دیدار و شنیدار ارادتمند عزیزیان
رضا نیکوکار
1393/7/12 در ساعت : 8:1:33
درود بر محمدتقی عزیزیان عزیز
ممنونم از حضورت
به همچنین برادر من نیز مشتاقم چون سال های دور
|
|
سلام و اجرتان با حضرت سیدالشهدا(ع).
"به عشقت روسپیدم هر کجایم ، فدایت دانه دانه زخم هایم/ امید من نخی از چادر توست که بسته رشته ی این آبرو را"
همواره پایدار و پیروز باشید.
یاعلی(ع)
رضا نیکوکار
1393/7/12 در ساعت : 7:59:43
سلام
سپاسگزارم از حضورتان
برقرارباشید.
|
|
سلام و عرض ادب جناب نيكوكار عزيز درود بر شما بسيار زيبا بود
رضا نیکوکار
1393/7/12 در ساعت : 8:3:13
سلام جناب عبداللهی
ممنونم از لطف همیشگی تون
برقرارباشید.
|
|
دیده ای یک نفر پرنده شود ، پر بگیرد ، بدون سر باشد سایه گستر شود درختی که تنه اش زخمی تبر باشد /////////////////////////////// هر روز مي پيچه تو اين خونه آهنگ تلخ سرفه هات بابا اون قدر واسه من بزرگي كه مي خوام بيافتم زير پات بابا ////////////////////////////////////// عکس پشت عکس می آیی تو با هر خاطره من برای دیدن تو دوست دارم خواب را ////////////////////////////// ر طرف رو کنی غمی برپاست، روبروی تو مسجدالاقصی ست جای محراب و منبرش اما، تکیه بر یک حصار باید زد! //////////////////////////////// آقا رضا بقیه اشعرتم زیباست آفرین و مرحبا
رضا نیکوکار
1393/7/12 در ساعت : 8:2:5
سپاسگزارم
|
|
سلام برشاعردردمند وروشن اندیش. واقعادست مریزاد. شورشهیدانه ات همیشگی ترباد.
رضا نیکوکار
1393/7/12 در ساعت : 8:8:0
سلام و عرض ادب جناب انصاری نژاد قدم رنجه فرمودید بسیار وبسیارسپاسگزارم از لطف تان
|
|
هر روز مي پيچه تو اين خونه آهنگ تلخ سرفه هات بابا اون قدر واسه من بزرگي كه مي خوام بيافتم زير پات بابا پاهاتو دادي تا بتونم من امروز رو پاي خودم باشم افتادي روي مين چه بي پروا افتادي تا امروز من پاشم قلب تو اقيانوس آرومه دريا رو جا دادي توي سينه ت با توهميشه روشنه شب هام جز ماه چي ديدي تو آيينه ت دور تو مي گردم طواف تو هربار كمتراز زيارت نيس دست تو مي بوسم كه آروم شم ما عشق مون درگير عادت نيس آهنگ تلخ سرفه هاي تو هر روز مي پيچه تو اين خونه هر روز مي گم خوبتر ميشي اين آخرين روز زمستونه تو يادگاري هاي زيباتو هر روز تو اين خونه مي بيني اين قدر بي تابي نكن بابا وقتي من و ديوونه مي بيني من زندگي مو پاي تو مي دم من واسه چشمای تو مي ميرم گريه نكن طاقت نمي يارم گريه نكن آتيش مي گيرم ● داري وضو مي گيري از اشكت دارن اذون مي گن ، تو بي تابي اين شهر خيلي وقته خوابيده بابا چرا امشب نمي خوابي؟؟؟... رضانیکوکار
|
بگذار بنویسیم و ما را نبینند. بگذار ناسزاها مال ما باشد و استفاده اش مال دیگران. عزیزکرده هایشان که هستند ...
رضا نیکوکار
1393/7/10 در ساعت : 11:7:51
این نیز بگذرد....
!مثل بقیه چیزها که گذشت و کسی به روی خود نیاورد
|
|
به عشقت روسپیدم هر کجایم ، فدایت دانه دانه زخم هایم امید من نخی از چادر توست که بسته رشته ی این آبرو را ///////////////////// درود بر آقا رضا دست مریزاد زیبا بود
رضا نیکوکار
1393/7/12 در ساعت : 8:1:50
درود و سپاس.
|
|
آسمان محوتماشاي تو و بال و پرت دشنه در دست اند خفاشان همه پشت سرت لاله هاي سرخ را با داس ها سر مي برند چون كه مي ترسند از اين شور پنهان درسرت رفتنت آغاز فصلي تازه در انديشه هاست سربرون مي آورد ققنوس از خاكسترت جا ندارد مرگ در قاموس اقيانوس ها اي تمام رودها جاري به سمت باورت ردپاهاي ملاﺌك بر زمين جا مانده است كيست مي خواند نماز عشق را بر پيكرت؟ مثل دست مهربان نور روي ياس هاست دست رهبر روي موي «آرميتا» دخترت مرگ بر ما باد اگر از غيرت ما كم شود مرگ بر ما باد اگر خالي بماند سنگرت مرد باش اي عشق! پاي حرف هاي خود بمان تا كه از اين دست مردان پُرشود دوروبرت ● دوستت دارم به پاس عزت وآزادگي دوستت دارم به يمن لاله هاي پرپرت رضانیکوکار
|
با تک تک کارهایت زندگی می کنم و اینکه همیشه مظلوم واقع می شی و جاهایی که حقته باید باشی سال هاست که اینطوری بوده داداش چه می شود کرد این هم می گذره
رضا نیکوکار
1393/7/12 در ساعت : 8:4:22
سلام بهرام عزیز
ممنونم از لطف همراهی ت
آنچه البته به جایی نرسد...
|
|
درود بر شما غزلي خوب و خواندني بود
رضا نیکوکار
1393/7/12 در ساعت : 8:0:9
درود و سپاس.
|
|
سلام و عرض ادب جناب نيكوكار عزيز درود بر شما بسيار زيبا بود
|