بهر ارواح، عینهو سوهان
بهر اعصاب، عینهو رنده!
در سخن، طنز در عمل امّا
جانب هجو، دست یازنده
متن آن :فحش، تخطئه، تخریب!
تیتر آن :انتقادِ سازنده!
آن یکی را فقط ستیزنده
این یکی را فقط ستاینده
هر چه آن کرد، کمپلت:ضایع!
هر چه این کرد،عَد(!): برازنده!
تهی از فکرت و ظرافتِ طنز
یعنی از لعن و فحش آکنده
«مرگ بر» «مرده باد» میگویم
زنده بادا منِ سراینده!
دو سه دیوان خزعبلات آنگاه
ارث من بهر نسل آینده!
*
یاد آن طنزهای ناب بهخیر
طنزهایی فخیم و رخشنده
یاد «حالت»،«ابوتراب جلی»(1)
طنزگویانِ تا ابد زنده
طنزشان استوار بود و نجیب
کس نمیشد از آن سرافکنده!
یک دل سیر خنده در گریه
یک دل سیر گریه در خنده!
*
بسکه «ایطا» به بار آوردیم
از قوافی شدیم شرمنده!
حال ادیبان بگو درست کنند
از برای حقیر ، پرونده!
................................................
(1):زنده یادان «ابوالقاسم حالت» و «ابوتراب جلی» دو تن از اکابر طنز معاصر