براي "كهف الشهدا"!غرق حيرت ردشدازسمت شهيدستان تو/حافظ آن ساعت كه "آن نظم پريشان رانوشت"!
گل های شهید
دستی آوردست اینجا پنج گلدان از بهشت
پنج نوبت در تو ای کوه آفتاب آیینه کشت
غرق حیرت رد شد از سمت شهیدستان تو
((حافظ آن ساعت که آن نظم پریشان را نوشت))
با خودش می خواند اینجا سوره ی کهف و رقیم
بر لبش یخ بسته سودای بت حوری سرشت
کوه، عاشق تر می اندیشد به گل های شهید
کوه، حیران ورق گردانی اردی بهشت!
در تما شا می سروداینها(( شهیدان که اند؟!))
فارغ از اندیشه ی میخانه و دیر وکنشت
باید اینجا ایستادوجور دیگر فکر کرد
یا ازین بالا فقط رد ستاره را نوشت!
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/6/3 در ساعت : 14:42:4
| تعداد مشاهده این شعر :
3446
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.