ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



دوشیزگان سبزه ی کشمیری
دوشیزگان سبزه کشمیری
کز کرده اند زیر نگــاه تــو، دوشیــزگان سبــزه ی کشمـــیری
در چشم هات پرچم کشـورهاست انگار اتحــــاد جمــــاهیری
آشوب هــای داخل قلبم را سرکوب می کنم که تو بـــرگــردی
با لاستیک سوخته ای هرشب در کوچه های ممتد درگیــری
وا کن دوباره این گره هـایت را، بانو بریز سلسله هــایت را
بگذار تا نفس بکشند اربـاب، دیوانه هـای بستــه ی زنجیری
مینیاتوری ست قامت نازتو، لبریز ریـزه کـــــاری بسیـــــاری
قلبم هنوز قلعـه ی فــرتـوتی ست سرشارمویـه های اساطیری
پیش تو ایستادگی ام کافی ست، چون سرنوشت نکبت قذافی ست
هم کیش با تو هستم و می ترسم، ای مردمان چشم تو تکفیری
محمدتقی عزیزیان
 

موضوعات :  عاشقانه و عارفانه ،

   تاریخ ارسال  :   1393/6/11 در ساعت : 23:57:19   |  تعداد مشاهده این شعر :  2137


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

محمدتقی عزیزیان زمانه
1393/6/12 در ساعت : 23:15:37
نویسنده:محمد تقی عزیزیان

نگاهی به مجموعه شعر «جنون که در نمی زند عزیزدلم»

انتشار این مجموعه شعر از آثار شاعر، روزنامه ­نگار، بازیگر تئاتر و ... استان لرستان،استاد نصرت ­الله مسعودی از سوی انتشارات اردیبهشت جانان ما را برآن داشت تا گذری و نظری بر آثار ایشان داشته باشیم.

قبل از ورود به مبحث اصلی لازم می­ دانم به نکته ­ای اشاره کنم:

بیراه نیست اگر بپذیریم که هنرمندان و البته شاعران پس از یک دوره مداوم آفرینش و سرایش با وقفه یا سکوتی مدت­ دار مواجه می ­شوند و پس از طی کردن این دوره با نگاهی تازه و ایدئولوژی تغییر یافته به خلق آثار تازه می ­پردازند. بخش عمده­ ای از این تغییرات ریشه در تغییر و تحولات اجتماعی و سیاسی و فرهنگی دارد. از این دست است که سبک شناسان موتور تغییر و تحولات ادبی را تغییرات سیاسی و اجتماعی هر جامعه­ ای می­ داند.1 وجود کلمات و ترکیبات به روز و کوچه بازاری نظیر چت کردن، میتینگ، گیر دادن، ژنتیک و... علاوه بر این که زبان شاعر را برای مخاطب صمیمی می­ کند، تغییرات جامعه را به تصویر می ­کشد و سبک زیستن مردم امروز را نشان می­ دهد:

ازنیامدنت نه

از چرا نیامدنت ویرانم

چه داروها که نمی­ نویسد این دکتر

و نمی ­داند که چراغ چت خاموش است

و یا:

خنداه ات را برای ژنرال ­های احمق

پست کن

تا بدانند شلیکی هم هست

که مرده را

زنده می­ کند

البته این دگردیسی های شاعرانه با شیب ملایم طبیعی به نظر می­ رسد و اغلب شاعران هرچه به سمت پختگی پیش می­ روند با اندیشه ای عمیق تر و فلسفه ­ای ژرف تر به آفرینش می ­پردازند. اما سیر دگردیسی مسعودی را اگر بخواهیم با نمونه ای ازآثار پیشین ایشان مقایسه کنیم، به این نکته می ­رسیم که شاعر با سرعت بسیار هم در فرم و هم در محتوا متحول شده است.

مسعودی در مجموعه« به لهجه برگ، به بام آبان» شاعر زندگی است؛ با این­که ناتورالیسم در آثارش وجه غالب است؛اما از زاویه اجتماعی تمام جوانب زندگی در آثارش مشهودست:

غبار دل است و

مژه­ای خاک ­آلود

وکسی در ناسوت خویش

در صف مرغ و ماهی

پر می ­ریزد

...

اگر چه جان مایه فلسفی شعر غیر قابل اغماض ست؛ اما طنزی همراه با اندوهی آگاهانه در کلام شاعر نهفته است که تلنگری می­ زند به زندگی انسان امروزی و عمری را که برای تأمین مایحتاج روزمره و نیازهای حیوانی و غریزی صرف می­کند.

در«به لهجه برگ، به بام آبان» شاعر حسرت دارد. حسرتی همراه با حس نوستالژیک که با التزام بومی گرایی پلی می زند به تاریخ و اسطوره:

پارمیدا

کجاست پریسکه ای

از آتش لبانت

تا با دلم

به هیأت آن در آیم

و بر نردبانی از آتش

به سیاره­ های سرد

دست تکان دهم

وخواب آتشکده­ های خاموش را بیاشوبم

اما این بومی­ گرایی گاه غلیظ­ تر می­ شود و با همان حسرت پنهان به توصیف زندگی می­ پردازد:

کجاست پیراهنی از شکوفه

که آیینه و عروس را

از یاد برده ام

و صدای کل را

جز بر لبان خاطره

به یاد ندارم

و به جستجوی گام آهنگ سرچوپیان بلند بالا

در تمام صداها خیره می ­شوم

کجاست قوس قزح گلونی

و شنگی گلوی ساز

در کوچه باغ«چم چقل»

از این نمونه­ هایی که سنگ تاریخ را به سینه می زند در مجموعه «جنون که در نمی زند عزیزدلم» کمتر مشاهده می شود. شاعر در این مجموعه خودش را به موج سواری مخاطب سپرده و نمی ­خواهد به هر طریق، کلامش را کسی دیر بیابد یا با آن ارتباط برقرار نکند. عشق به اندازه واژگان این مجموعه دم دستی و نازل می ­شود:

از هر اشغالی بیزرام

مگر چشم های تو

وقتی که شهر را به آشوب می­ کشند.

و یا:

وقتی عریان تر از آب

می ­شود بگویم«دوستت دارم»

بگذار استعاره و مجاز

در پنهان ترین پستو

کشکشان را بسایند نازنین!

از لحاظ فرم هم شاعر دست خوش تغییراتی می ­شود. روی آوردن شاعر به کوتاه سرایی و کم گویی نکته بارزی ست در مجموعه«جنون که در نمی زند عزیزدلم».

انتخاب این مسیر کوتاه سرایی و ایجاز، اگرچه برای حوصله تنگ و وقت کم مخاطب امروزی مناسب است؛ اما ریشه در تاریخ دارد.برای مثال برخی عقیده دارند که عمر قالب رباعی از هزار سال گذشته و برخی آن را تا دوره ساسانی دنبال کرده ­اند. وجود قالب چهار مصراعی در شعر سنتی انگلیس«quarterian» هایکوهای ژاپنی و ردپاهای شعر کوتاه در ادبیات اقلیمی ما نظیر هسا شعر در گیلان و کلیمه­ های مور و هوره در لرستان و غرب کشور و همچنین اقبال شاعران بزرگی نظیر ازراپوند،بورخس،جوزپه اونگارتی،آدونیس، اکتاویو پاز و...نشان از پتانسیل و ظرفیت والای این فرم می دهد.

مسعودی در شعر کوتاه با طنزی تلخ و معترضانه با عشق حرف می ­زند و معاشقه می ­کند گاهی باعث می­شود که مخاطب با او حس همزاد پنداری خوبی داشته باشد:

حاشا

حاشا که من عاشق تو بوده­ ام

مگر همان لحظه­ هایی که

نفس می­ کشم

که ذهن را قلقلک می­ دهد به سبک و سیاق عماد خراسانی که می­ گوید:

«عهد کردم که دگر می ­نخورم در همه عمر

بجز از امشب و فردا شب و شب­ های دگر»

و باز نمونه ­ای از این دست:

شما و شعر پا گیرم کرده ­اید خاتون

وگرنه هیچکس چنین

بر سونامی­ های یکاگیر جا خوش نمی­ کند

اما دگردیسی شاعر از فرم و محتوا هم گذشته و به سبک و سیاق ترجمه نزدیک می­ شود و گاهی کلام از ظرافت­ های ادبی و هنرمندی­ های شاعرانه فقیر می شود و با معمایی نه چندان عمیق سروته شعر را به هم می آورد:

این آدرس ژنتیکی را

که به تو داد؟!

پدر هم زیاد ناز می­ کشید

برای همین دم به ساعت قهر می­ کنی

***

اندوهم را لایک نزن

نمی ­خواهم برگریزانم را

عارفانه ببینی

از نکات دیگر این­ که در این مجموعه نباید دنبال کشف و تصویر سازی بود که یکی از خصیصه ­های بارز شعر کوتاه ست؛ البته تصویر و کشف نه از آن دستی که زبان را فراموش کند و به کاریکلماتور برسد. کشف­ هایی عمیق تر و معماگونه­ هایی که مخاطب را تکان بدهد. نظیر محدود نمونه هایی که با برش و ویرایش به دست می­ آیند:

...

آن قدر از جنون پیشی گرفته ­ام

که تیمارستان برایم تب می ­کند


1 ر. ک.شمسیا، سیروس- سبک شناسی
محمد یزدانی جندقی
1393/6/29 در ساعت : 13:54:3
سلام بر شاعر و منتقد محترم محمد تقی عزیزیان در مطلع شعر علامت های زبانی به روشنی دریافت می شود پرچم هر جا هست بالاست که پرچم است یعنی پرچمی که پایین باشد در حقیقت پرچم نیست کز کردن زیر این نگاه زیر این پرچم از علامتهای بدیع و شاعرانه متن است دیگر انکه رنگ پرچم اتحاد جماهیر ) به طور کلی و عام نه حتما خاص مثلا اتحاد جماهیر شوروی ) رنگارنگی نگاه دلدار را به وصف کامل تری می رساندَ از انچه تا اکنون شاهد ان بوده ایم مثال : دوچشم داشت دو سبز آبی بلاتکلیف / که بر دوراهه دریا چمن مردد بود " از حسین منزوی "سبزه های کشمیری "زبر این پرچم نگاه کز کرده اند پس ممدوح شاعر بالاتر از سبزه های کشمیری قرارد ارد درحقیقت بالاتر از توصیفی که به این بیان رسیده است ضمن انکه پرچم به عنوان کلید واژه پل ارتباطی با بیت دوم است اشوبی که در قلب راوی برای بازگشت این پرچم است البته این نهایت توصیف با نشانه های زبانی کلی وکمرنگ تراز انچه در مطلع قابل شرح است تا پایان غزل ادامه می یابد حداقل در تقابل ها چنین است از وجود اسم خاص در پایان بندی نیز نمی شود به سادگی گذشت شاید این نهاد و گزاره اگر عام شود موفقیت بیشتری به دنبال داشته باشد مانند انچه ملک الشعراءبهار درنوعی دیگر سروده است : خوبرویان که به روسیه ی دل جا دارند / مستبدانه چرا قصد دل ما دارند " در اینجا قضیه عام ترشاید با تاثیر آنی کمتر اما پایداری افزون تر ی همراه باشد .. در هر حال از شاعر محترم و مخاطبین ارجمند بابت این نوشته ی غیر ضروری پوزش می طلبم
خاک پای دوستان محمد یزدانی جندقی
علی اصغر اقتداری
1393/6/25 در ساعت : 14:21:10
درود بر شاعر
به قول مرحوم "اخوان ثالث" این روز ها به حمدالله همه شاعرند ولی دریغ از یک شعر خوب
گستره ی دنیای اینترنت به کار بران این امکان را می دهد که هر کدام برای خود وبلاگی فراهم کرده وتراوشات فکری خود را به نام شعر به خورد بینندگان بدهند .دراین میان هم ظاهرن از شعر مظلوم تر وبی دفاعتر وبی کس تر پیدا نمی شود
کسانی که الفبای وزن وقافیه را نمی دانند با سر هم کردن چند کلمه مدعی سپیدگویی هستند ! بی چار شاملو ! اگر می دانست این همه طرفدار! پیدا می کند اصلن شعر نمی گفت ....
بگذریم در این صفحه از دفتر شعر جناب عزیزیان با غزلی روبه رو می شویم که از نوعی دیگر است یعنی یک سرو کردن از از بیشتر شعر هایی که خوانده ام بالاتر است
قافیه وردیف نقش بارزی در این شعر دارد وشاعر با بهره جستن از ذوق توانای خود تصاویری را بیافریند که هم تازگی داشته باشد وهم ذهن مخاطب را برای مدتی درگیر خودش بکند
داستان زلف وگرفتار شدگان در آن شاید هزاران بار تکرار شده باشد وهر چیز تکراری ملال آور است اما شاعر آن جنان به این موضوع پرداخته که بر روی تکراری بودن آن خط باطل زده وخواننده را دچار حظی شگرف می کند
وا کن دوباره این گره هـایت را، بانو بریز سلسله هــایت را
بگذار تا نفس بکشند اربـاب، دیوانه هـای بستــه ی زنجیری
صفت ارباب که دیوانه هارا را به زنجیر می کشد وارتباط دادن آن با زلف دلبر چه مفهوم وسیعی را به نمایش می گذارد که جز تحسین نمی توان کلام دیگری بر زبان آورد
یا
کز کرده اند زیر نگــاه تــو، دوشیــزگان سبــزه ی کشمـــیری
در چشم هات پرچم کشـورهاست انگار اتحــــاد جمــــاهیری
دراین بیت چقدر استادانه از کشمیر تا اتحاد جماهیر شوروی پیوند بر قرار کرده که باز هم شایسته تحسین وتقدیر است
فقط در این غزل فخیم لاستیک سوخته خیلی سوخته به نظر می رسد البته از نظر من اگر جایگزینی برای آن دست وپا شود بهتر است
با آرزوی افق های روشن تر برای این شاعر عزیز
نام ارسال کننده :  B     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
درود بر شاعر و ادیب روشن دل اشعار تون بسیار زیباست و سایت مارا رنگین سازید خواهش میکنیم تا با مقدم زیبای تان دیده مارا روشن سازید مدیریت سایت شعرچشتی لینک برای ثبت نام: http://sheredari.ir/index.php?do=register
سید فضل الله طباطبایی
1393/6/12 در ساعت : 8:21:38
با سلام
درود خداوند بر شما
زیبا سروده اید
حسن پاکزاد
1393/6/12 در ساعت : 15:7:47
سلام

فافیه ها و واژه های تازه نشاط خوبی به شعر داده بودند

دستمریزاد
محمدمهدی عبدالهی
1393/6/12 در ساعت : 16:25:52
سلام و عرض ادب اخوي
درودتان
مرضیه عاطفی
1393/6/12 در ساعت : 1:36:10
سلام و درود بر شما
ابداعات زیبایی داشت.
پیروز باشید.
یاعلی(ع)
سارا وفایی زاده
1393/7/1 در ساعت : 9:8:54
درود
اکرم بهرامچی
1393/6/27 در ساعت : 12:26:53
خیلی خیلی قشنگ بود دست مریزاد ممنون
محمدتقی عزیزیان زمانه
1393/6/27 در ساعت : 13:29:34
ممنون از حضور و الطاف همه دوستان
امید بهروزی
بازدید امروز : 20,704 | بازدید دیروز : 32,276 | بازدید کل : 125,535,822
logo-samandehi