ای کاش می رفت و برمن تبسم نمی کرد
اینگونه قلب ِ مرا پر تلاطم نمی کرد
می خواست نذرم پذیرفته می شد وگرنه
من را فقط راهی ِ مشهدو قم نمی کرد
از بس که در گوش ِمن سوره سوره تبرخواند
امروز قربانی ِ وهم هیزم نمی کرد
یک عمر از خوردن سیب حوا مریضم
او لااقل صحبت از طعن مردم نمی کرد
دیدم که در گردنش نیست آن سینه ریزم
او عاشقم بود اگر ... هدیه را گم نمی کرد
در خلوتم رو به تحلیل و جان کندنم که ...
ای کاش می رفت و بر من تبسم نمی کرد
مجتبی اصغری فرزقی (کیان)
تاریخ ارسال :
1393/4/18 در ساعت : 12:45:18
| تعداد مشاهده این شعر :
658
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.