ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



غزل: کسی که از لبۀ برج سرنگون شده بود
کسی که از لبۀ برج سرنگون شده بود
سه سال بود که زیر غمش ستون شده بود
 
دو سال پیش که افسردگی مزمن داشت
در این اواخر بیماری­اش جنون شده بود
 
نه اینکه تلخ نباشد ولی به قول خودش
شبیه قهوۀ فنجانِ واژگون­شده بود
 
عجیب بود که لبخند گوشۀ لب داشت
تو گویی ازقفسِ کالبد برون شده بود
 
درون جیبِ کتش دستخط چرکی بود
که باز و تا شدنش از عدد فزون شده بود
 
نوشته بود برای کسی که میدانست
چقدر با همه تنهایی اش زبون شده بود
 
نه قصه را تهِ سیگار آخرش فهمید
نه سنگفرشِ زمینی که غرق خون شده بود
 
و عابران همه دنبال کار خود رفتند
کسی از آخر یک برج سرنگون شده بود


      حمید نیری خرداد 93
کلمات کلیدی این مطلب :  ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1393/3/26 در ساعت : 21:8:39   |  تعداد مشاهده این شعر :  587


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

حسین احسانی فر
1393/3/27 در ساعت : 22:33:13
درود بر شما
زیباست
اکرم بهرامچی
1393/3/27 در ساعت : 11:55:25
نه قصه را ته سیگار آخرش فهمید
نه سنگفرشِ زمینی که غرق خون شده بود
درود
خدابخش صفادل
1393/3/26 در ساعت : 23:9:2
درود. خوب است. تورا خدا درشت تر بنویسید.با عینک به سختی خواندم.
بازدید امروز : 46,059 | بازدید دیروز : 19,763 | بازدید کل : 124,004,659
logo-samandehi