دسته بندی اشعار

آخرین اشعار

آخرین نقدها

حجامت....

می توانم
یا نمی توانم
از تارهای صوتی احساسم
قفسی برای دلم بسازم؟
این را
نماهنگ چشمان تو معلوم می کند
که با نم اشک
تیمار گل سرخی را کمربست
که در زیرپای دلّاکی هنجارشکن
که از شادی در لاک خود نمی گنجید
حجامت شد
و در حجم اندیشه اش
شته ها پلاس افکندند...*
___________________
...نمی خواهم کج خیالی کنم که به این و آن دلیل ناهنجار ، این و آن زیر شعرم را امضای تایید نگذاشته اند...و هم نمی خواهم خدای نکرده کسی را متهم به عدم درک شعرم کنم...اگر بگویم ازین بابت بی خیالم دروغ گفته ام؛از بابت امضا نگذاشتن را گویم...فقط اشارتی کنم که:
من از آوازم
برای دلم قفسی ساخته ام
دلاک را همان مقنّی مثنوی بگیرید که در بازار از هوش رفت و زیر دماغش گلاب گرفتند تا بهوش آید.حال مقنّی بدتر شد.رهگذری گفت:کمی پهن از طویله بیاورید و زیر دماغش بگیرید.چنین کردند و مردمقنّی نفسی عمیق کشید و بهوش آمد و...
زیر کمتر شعری امضای تایید می گذارم و ...خوب؛به همین دلیل نمی توانم توقع داشته باشم که ذیل شعرم امضای تاییدی بیاید....پدر بزرگ من شاطر بود و نان فراوان داشت برای قرض دادن ؛ من اما شاطر نیستم !تازه پدرم نیز شاطرزاده است و نه شاطر....همین که بزرگی مثل استاد صفادل در کمال ایجاز برایم کامنت بگذارد که اثرت را خواندم برای من ارزش دهها امضای تایید را دارد یا اشرف گیلانی بیاید زیر شعرم را توشیح کند که در اثر قبلی -که بیش از سه نفر امضا نکردند- چنین کرد برای من از صد فقره امضای دیگر دوستان ارزشمندتر است.پدرم می گوید اینقدر خود را در فلسفه های مدرن مستحیل نکن و اشارات فلسفی صدمن یک غاز نیاور-که در اغلب کارهایم چنین می کنم-اما من ناخلفم و گوش به پند پدر نمی کنم....اگر بوی جسارتی ازین دلنوشته به مشامتان رسید بر جوانی و-به قول پدر-جاهلی ام ببخشید...:
همان بهتر که ذیل شعر ما را
کسی امضای تاییدی بنگذاشت
من از دیدارها طرفی نبستم
از آن صاحبدلی دیدی بنگذاشت
ورای درک شعرم عالمی هست
کسی دریافتش کو را غمی هست...
(این را پدر چندوقت پیش برای امری دیگر سروده بود که ...)

---

---

   تاریخ ارسال  :   1393/3/20 در ساعت : 7:47:2   |  تعداد مشاهده این شعر :  521

---

---