لیلی کرب و بلا دیدم و مفتون ام کرد
راهی کوچه ی هفتاد و دو مجنون ام کرد
حرکات و سکنات ام همه با قاعده بود
شیوه ی چشم تو از قاعده بیرون ام کرد
نیزه دیدم که به تشریح دل ات آمده بود
زخم تاریخی آن حنجره داغون ام کرد
دیدمش بر سر نی با لب خونین می خواند
سوره سوره ورق سوخته دلخون ام کرد
حزن لاهوتی آن آینه ی سبز نگاه
در دل ام آتش غم ریخت و محزون ام کرد
بازتاب صدف سینه ی مرجانی تو
خبر از شعشعه ی آن دُر مکنون ام کرد
تشنگی دیدم و تفسیدن لب های فرات
که روان بر رخ زردم تف جیحون ام کرد
به یقین نیست چو من شیفته ات در همه دور
روش دلبری ات عاشق بی چون ام کرد
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/5/27 در ساعت : 10:13:14
| تعداد مشاهده این شعر :
1250
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.