ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



گاهی به جرم شعر سرافکنده می شوی
گره ی کور به گیسوی زحل انداختی
پیچش ِ فالی بدور از  راه حل انداختی
مثل سقراطی که دل خوش می کند با شوکران
زهر را در کام من مثل عسل انداختی
بین ابروهای خود از خون رگهای غزل
نقطه ای با نیتِ ضرب المثل انداختی
حافظیه نیمه شب تا هند رفت و در دلم
درد را سربسته از روز ازل انداختی
با زبان بی زبانی دوستت دارم ولی
آتش خود را به دامان ِ غزل انداختی
آنقدر زیبائی ات حس حسادت داشت که !
ماه را در معرض عکس العمل انداختی
سفره ی خان خودت را پهن کردی در زمین
عشق را در دامن ِ کوه و کتل انداختی
مشق دل هم ،  آسمانی و زمینی فرق کرد
بین آن دنیا و این دنیا گسل انداختی
سایه ی دیوانه ها آوار شد روی زمین
بس که بین عقل و دل جنگ و جدل انداختی
.
از خودم خیری نخواهم دید تا در آینه
در فرار از خویشتن ضرب الاجل انداختی ...
سید مهدی نژادهاشمی
گاهی به جرم خویش سرافکنده می شوی
از ریشه های سست خودت ، کنده می شوی
از دور شانس لحظه ی آخر ، به ناگهان
خارج شده و مهره ی بازنده می شوی
در زیر پای بخت لگد مالی و فقط
مانند گرد و خاک پراکنده می شوی
آدم ! سلام ! دفتر غم را ورق نزن
داری شبیه شاعرِ یک دنده می شوی !
دل خوش نکن به حکم دلت نیمه های شب
فرجام ِ خاک خورده ی پرونده می شوی
از خود فرار می کنی و آخرِزمان 
از زل زدن به آینه شرمنده می شوی
مانند سیب لک زده بر روی شاخه ای
تنها برای مرگ برازنده می شوی
سید مهدی نژادهاشمی 
کلمات کلیدی این مطلب :  ،


   تاریخ ارسال  :   1393/2/27 در ساعت : 10:3:24   |  تعداد مشاهده این شعر :  511


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

حامد خلجی
1393/2/27 در ساعت : 20:49:28
سلام جناب نژاد هاشمی عزیز

درود بر شما


خسته نباشید
ابراهیم حاج محمدی
1393/2/27 در ساعت : 22:9:7
درود
خصوصی
در بیت آخر غزل نخست {ضرب الاجل} با الف و لامِ {اجل} می نوشتید بهتر بود
و در غزل دوم { آخر عاقبت } همان مشکل حذف حرف عین را دارد { اخراقبت}!!!
دکتر آرزو صفایی
1393/2/27 در ساعت : 19:25:1
درودتان
آفرین بر شما
حسین احسانی فر
1393/2/30 در ساعت : 19:24:36
درود بر شما
اشعار زیبایی ست.
در شعر اول وزن «فاعلاتن فاعلاتن فعلاتن فاعلات» است.اما در مصرع اول «فعلاتن فعلاتن فعلاتن فاعلات» شده.
اضافه «سفره ی خان» هم برایم نامفهوم است.
منظورتان سفره ی بزرگ است یا مفهوم دیگری مد نظرتان است؟

مؤید باشید
محمدمهدی عبدالهی
1393/2/27 در ساعت : 22:39:26
سلام و عرض ادب اخوي
درود بر شما
لذت بردم
بازدید امروز : 2,321 | بازدید دیروز : 13,143 | بازدید کل : 122,602,395
logo-samandehi