بگذار گلي سرخ تو بر سنگ مزارم
تا راحت و آسوده سرم را بگذارم
حتي بنشين ساكت و آرام ...فقط باز
بگذار نفس هاي تو را من بشمارم
الفاتحه اي از تو نمي خواهم و گريه
من طاقت اندوه تو را باز ندارم
تا گريه كني روز سياهست و غم انگيز
ولله در اين قبر منم تحت فشارم
بر سنگ لحد پابگذار اي بت عيار
تا چشم به خاك قدمت من بسپارم
در روز قيامت كه شود نامه ما رو
از عشق تو با راست ترين دست برآرم
دل خوش به حضوريم...توقع كه نداريم
بگذار گلي سرخ تو بر سنگ مزارم
مجتبي اصغري فرزقي (كيان) - مشهد