می خواندت با سجده در رویای خود، دل بارها
پر می شود از عافیت ، تکرار این افکار ها
دل با اذانِ عشق ، خود آماده ء پرواز گشت
تا می وزد ، بر دشت حاصلخیز دل ، ایثارها
دیگر سخن تنها تو را می جوید از گفتار عشق
جان می دهد ما را سخن از طعم این گفتار ها
دیوانه تر جز دل نمی بینم کسی مشتاق تر
در حیرتم می آورد تندیس این رخسارها
می سازمت از سازه ای محکم تر از تفسیر عشق
تا جان به لب می آورد از سازه ام معمار ها
در آسمان دیدنت رنگین کمان عشق دید
باران چشمانی که می بارد چو از رگبار ها
وقتی که در رویای دل تمثیل او تصویر گشت
پیمانه با پیمانه جان بخشید ، دل بسیارها
دل با تو دل می داد و با خود عشق را تصویر کرد
حتی گذشت از آنچه می گویند از هنجار ها
اینگونه بودن با تو را صد بار ، دل ، اقرار کرد
با شور جان می ایستد تا پای این اقرار ها
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1393/2/2 در ساعت : 17:9:54
| تعداد مشاهده این شعر :
660
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.