سلام جناب فردوسی لذت ردم ممنوون
|
سلام جناب فردوسی عزیز باز با نگاههای نو و شاعرانه دل را در پیچ و تاب شیرین واژه ها سیر ـ البته طیران ـ دادید. خیلی زیبا بود
|
|
در مصاف غم ندارم چاره ای جز گریه کردن کار دل با او بیافتد زور بازو بر ندارد سلام و عرض ادب بزرگوار واقعا زيبا بود لحظاتتان سرشار از شاعرانه هاي زيبا باشد مويد و منصور و شاد و سربلند باشيد ياعلي
|
بنده معتقدم اگر خوانشي عاشقانه و نه عارفانه از بسياري از غزليات سنتي فارسي داشته باشيم بايد شاعران شان را به بي غيرتي متهم كنيم چرا كه بي هيچ شرم و حيايي ، گيسو و خط و خال و بقيه ي اعضا و جوارح يار را در معرض ديد عموم و به اشتراك اغيار مي گذارند !!!
حالا ماييم و اين غزل جناب فردوسي عزيز كه قشنگ است اما ... !!!
خدا را شكر كه ايشان از چهره پايين تر نيامده اند !
علی فردوسی
1392/11/23 در ساعت : 14:59:4
سلام بر استاد و دوست بزرگوارم جناب شکارسری عزیز
ممنون که قابل دانستید و شعرم را خواندید
راستش خودم هم می دانم معمولا شعرهای عاشقانه ام توصیفی هستند و سعی دارم از این مسئله فرار کنم. امیدوارم که بتوانم
خیلی دوست داشتم صرف نظر از محتوا، نظرتان را درباره قوت و ضعف کار هم بدانم. معمولا زبان شعر من اینجوری نیست و این نوع زبان برای من یک تجربه نسبتا جدید است
|
|
در مصاف غم ندارم چاره ای جز گریه کردن کار دل با او بیافتد زور بازو بر ندارد چقدر عالی و شیوا .... غزلی از جنس زیبایی محض
|
درود بر شما جناب فردوسی بسیار زیبا سرودید لذت بردم
|
سایه بر پلکش ندارد، زیر ابرو بر ندارد
|
رسم دارد کشته می خواهد تمام عاشقان را ای به قربانش، الهی دست از این خو بر ندارد... خیلی زیبا ...
|
مثل همیشه های غزل شما عالی ست
|