ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



هزار حنجره از توحید
هــزار حنجره از توحید
 
در آن جهنم نامردی، در آن زمین پُر از تردید
در آن جزیره که از خاکش، به غیرِ جهل نمی ­رویید


وبای حرص و حسد جاری، به کوچه کوچه ی رگ­ هایش
از آسمان سیاهش جز، هراس و یأس نمی ­بارید


گلوی روشن آگاهی، نشان دشنه­ ی ظلمت بود
کسی گناه اسیران را، زتازیانه نمی ­پرسید!


فریب و مکر و ریاورزی، شروع صبح قبایل بود
زبان مهر و وفا خاموش، جواب صلح و صفا تبعید!


در آن زمینِ تب ­آلوده، در آن صحاری سرگردان
کسی شکفت که با خود داشت، هزار حنجره از توحید


کسی که وسعت دستانش، پر از شکوه نوازش بود
کسی که رخت رهایی را به برده­ های زمان پوشید


کسی که گرمی گفتارش از آفتاب سخن ­ها داشت
کسی که آتش لطفش را به پرده پرده­ ی شب پاشید


کسی شکفت و صلا در داد که ای جماعت نابالغ!
چقدر پرده کشی بر نور، چقدر ماندنِ در تردید


چه غنچه ­های لطیفی که، به کام گور فرستادید!
چه شد عطوفت دل ­هاتان؟ چرا به خویش ستم کردید؟


الهه ای که زسنگ و چوب، بنا شود به چه کار آید؟
به سمت و سوی خدای من، چراغ عقل برافروزید


خدای من نه، خدای ما، خدای در همه جا جاری
خدای صلح، خدای عشق، خدای روشنی و امید


همو که جلوه ­ای از حُسنش، به سمت کوه چو جاری شد
شکوه کوه زهم پاشید، به روی خویش فروغلتید


همو که داده به من فرقان، که از درخشش آیاتش
هزار پرده بر آویزد، زشرم پیش رُخش خورشید
..............................
                            ***
اگر چه تلخ ولی آخر، شکست هیبت بت­ ها را
و آیه آیه ­ی توحیدش، به چارسوی زمان پیچید

ctrl/cmd+v
کلمات کلیدی این مطلب :  ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1392/10/29 در ساعت : 14:59:57   |  تعداد مشاهده این شعر :  488


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

نام ارسال کننده :  آینه     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
کسی که وسعت دستانش، پر از شکوه نوازش بود کسی که رخت رهایی را به برده­ های زمان پوشید
محمدمهدی عبدالهی
1392/10/29 در ساعت : 22:47:53
سلام و عرض ادب استاد عزيز
عيدتان مبارك
زيبا سروديد
ماجور باشيد
دکتر آرزو صفایی
1392/10/30 در ساعت : 11:53:49
فراوان درود استاد گرامی
زیبا سروده تان بر دل نشست
و حظ کردم از خواندنش
علی گیاهی
1392/10/29 در ساعت : 18:42:44
احسنت جناب استاد
صمد ذیفر
1392/10/29 در ساعت : 21:58:2
سلام و درود جناب استاد اقتداری بزرگوار.
فیض بردم ماجور باشید انشاء الله.

همو که داده به من فرقان، که از درخشش آیاتش
هزار پرده بر آویزد، زشرم پیش رُخش خورشید
علی‌رضا حکمتی
1392/10/30 در ساعت : 8:39:15
باسلام
لحظه هایتان شاعرانه باد
سارا وفایی زاده
1392/10/30 در ساعت : 9:55:39
درودتان جناب اقتداری
حمیده میرزاد
1392/11/1 در ساعت : 23:13:51
سلام بر استاد اقتدارى

کسی که وسعت دستانش، پر از شکوه نوازش بود
کسی که رخت رهایی را به برده­ های زمان پوشید

چون هميشه عالىىىىى
فهیم بخشی
1392/11/1 در ساعت : 22:39:21
احسنت بسیار زیبا
ابوالقاسم افخمی اردکانی
1392/10/30 در ساعت : 1:50:30
در آن زمینِ تب ­آلوده، در آن صحاری سرگردان
کسی شکفت که با خود داشت، هزار حنجره از توحید


کسی که وسعت دستانش، پر از شکوه نوازش بود
کسی که رخت رهایی را به برده­ های زمان پوشید

درود بر استاد اقتداری عزیز... درودها... عیدتان مبارک!

جسارتاً بیت آخر برای اینجانب شُبهه ی معنوی تداعی کرد:
اگر چه تلخ ولی آخر، شکست هیبت بت­ ها را
و آیه آیه ­ی توحیدش، به چارسوی زمان پیچید

شکستن هیبت بتها اصلاً تلخ نبود...!! البته شاید منظور شما مرارتها و سختیهایی که نبی مکرم اسلام(ص) در راهِ شکستن بتها تحمل نموده اند باشد ولی مفهوم متبادر به ذهن این بیت این است که شکسته شدن هیبت بتها تلخ بود...
شاید هم بنده درست متوجه نمی شوم . علی ایّ حال بابت جسارتم عذر می خواهم.
برقرار باشیذ استاد





سلام ودرود خذاوند بر شما باد
همان برداشت دومتان صحیح است
درراه شکستن بت ها سختی ها وتلخی های فراوانی را چشید ولی آن وجود مبارک ومصمم ایستادگی کرد تا فتح الفتوح مکه به وجود آمد وجشن شکستن بت ها ی پوشالی

سمیه اکبری
1392/11/6 در ساعت : 14:10:25
کسی که وسعت دستانش، پر از شکوه نوازش بود
کسی که رخت رهایی را به برده­ های زمان پوشید

سپاس!
شهاب نجف آبادی
1392/10/30 در ساعت : 21:37:19
سلام حضرت استاد
------------------
از این بهتر نمی شود
تصویری بسیار زیبا از یک واقعیت تلخ
در جاهلیت
موفق و سر بلند باشید
بازدید امروز : 5,066 | بازدید دیروز : 13,569 | بازدید کل : 122,991,556
logo-samandehi