ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



"شمع"
 ایزابلا (بِلّا)آخاتُونا: (برای آشنایی با بیوگرافی به  مطالب قبل دردفتر شعر یا مجله مناطق آزاد، تهران، ايران، سال1390، شماره 219 ، ترجمه و تاليف:دکترآرزو جهانشيرمراجعه شود)
 
 تنها چیزی که مانده بود، شمع بود
غبار آلودّ کهنه
شمع از مومی، ساده و بیرنگ
‌استوار و پا برجا،
مانده  در خاطراتم
قلم را، به جلو سوق می دهدُ
دانسته‌هایت را آب و تاب می دهد
معقول و پیچیده، بنظر می رسد
به روحت، مهربانی و شادی می بخشد
و حالا.....
 به دوستانت، می اندیشی
بیشتر و بیشتر.....
با قطرات اشک همراه خاطراتشان می شویُ
قطره قطره، انبوه اشک روانه می شودُ
تو؛  در برابر چشم هایم
به آرامی فدا می‌شوی
پوشکین چه مهربانانه نگاه می‌کند
شب گذشت و شمع‌ها
اندک اندک بی نور شدندُ
طعم شیرین گفتگو جان گرفت
آه؛
چه آرام و صادقانه،
صحبتها سرد می‌شوندّ رنگ می بازند........... ...........
 سال 1960 میلادی

کلمات کلیدی این مطلب :  ،

موضوعات :  عاشقانه و عارفانه ،

   تاریخ ارسال  :   1392/10/15 در ساعت : 0:39:29   |  تعداد مشاهده این شعر :  750


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 19,148 | بازدید دیروز : 22,856 | بازدید کل : 124,698,572
logo-samandehi