ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



سخت است عاشق باشی و خود را نبازی + غزل ناصرالدین شاه و شهر فرنگ +3
چیزی ندارم بگم :
یک جانبه ما را نبر در پیش قاضی
سخت است عاشق باشی و خود را نبازی
وقتی نگاهم می کنی می پاشد از هم
این سرزمین با یورش ِ اقوام تازی
تو قوم وحشی می شوی من سربداران
جنگ حقیقی نیست جای بچه بازی
اصلن خدا می خواست مثل ریل آهن
خط تفکرهای ما باشد موازی
چشمان ِتو ناز است اما ناز کم کن
ای کاش می شد با دل ِ تنگم بسازی
بین من و تو اتفاقی قد کشیده
دیوار برلین از فرو پاشی ِ نازی
تو درحقیقت می روی یکباره از دست
از این خبر آشفته دنیای مجازی
یک پنجره باز است رو به بی نهایت
هرگز نشد جز تو دل دیوانه راضی
آخر چگونه می شود سرجمع باشد
درآن واحد کشتن و بنده نوازی
مهدی نژاد هاشمی

 
رد شده از پوستین شب فشنگی خیره سر
خورده بر پیشانی ام بخت پلنگی خیره سر 
مرده یا زنده چه فرقی می کند روح مرا 
روی دوشش می برد تیمور لنگی خیره سر 
راه خود را میروم اما نمی دانم چرا 
در کمینم منتظر مانده تفنگی خیره سر
ناصر الدین شاه خوشبینی که از بخت بدش 
دل خوشی دارد به یک شهر فرنگی خیره سر
دل به هر کس می دهم آخر عذابم می دهد 
حس بازی خوردن از بچه زرنگی خیره سر
دل به دریا داد یا ساحل نمی دانم هنوز 
فرق بین ماهی تنگ و نهنگ خیره سر 
تخت جمشیدی شدم مدفون و خاکستر نشین 
دیگر از جانم چه می خواهد کلنگی خیره سر
ماهی قرمز به فروردین دلش را خوش نکرد 
ماه هم کاسه شدن با  تُنگ ِ تنگی خیره سر 
مهدی نژادهاشمی

غرور له شده را خلق ِ تنگ می فهمد 
دل ترک زده را قلوه سنگ می فهمد 
نشسته ام به امید رهایی از دنیا 
شقیقه ی هوسم را تفنگ می فهمد 
تمام عمر زمین خوردن ِ مرا تنها 
صبوری ِ دل ِ الاکلنگ می فهمد 
شکست خوردنِ من اتفاقی ام باشد ...
از این به بعد تو با من نجنگ می فهمد _
تمام ِ عالم و آدم که عشق نابودی است 
فرار از هوست را نهنگ می فهمد 
.
.
.
اگر چه دور تر از ماه نیمه شب بشوی 
صلاح مملکتش را پلنگ می فهمد 
برو خدا نکند عاشق کسی باشی 
که حال و روز تو را بی درنگ می فهمد !
ولی بخاطر مردم ندیده می گیرد 
هرآنچه را که از آغوش تنگ می فهمد 
.
.
.
هوای تازه کجایی رگم پریشان است ..!؟
غرور له شده ها را سرنگ می فهمد 
مهدی نژادهاشمی

 
متاسف حسم برنگشت ...واسه این شعر 
اندیشه های لامکانی فرق دارد 
عشق منی یا این و آنی فرق دارد 
اصلن همینطوری بدون جنگ و دعوا ..
پشت منی یا دیگرانی فرق دارد ...؟
من از کدامین دودمانم مشکلی نیست 
تو از کدامین دود مانی فرق دارد ...
.
.
.
بعد تو نوع ِزندگانی فرق دارد 
یک عمر را تنها بمانی فرق دارد 
تا آنطرف تر می نشینی دور از من 
حال و هوای میهمانی فرق دارد 
سگ بسته ای دروبرت ، دورت نگردم
اینجاو آنجا میزبانی فرق دارد 
با دامنِ گلدار خود پروانه ها را 
این سو و آن سو می کشانی فرق دارد 
وقتی که می پایی مرا بی هیچ حسی 
معشوقه ی ابرو کمانی فرق دارد 
دنیای نامردی است پلکم می پرد تا..
این دوره رسم مهربانی فرق دارد 
بالا بگیر امشب سرت را پیش مردم 
دور از نگاهم خوش زبانی فرق دارد 
از دست تو پیرم چه پیری در جوانی 
صد بار مردن ناگهانی فرق دارد 
دل خون تر از ماه و پلنگ منزویم 
این را بدانی و ندانی فرق دارد 
دیوانه ی پشت سرت را بار دیگر 
از خود برانی یا نرانی ...فرق دارد 
مجبورم آخر جمله ای سنگین بگویم 
انگیزه های مهربانی فرق دارد 

مهدی نژادهاشمی
 
کلمات کلیدی این مطلب :  غزل ناصرالدین شاه و شهر فرنگ ،

موضوعات :  عاشقانه و عارفانه ،

   تاریخ ارسال  :   1392/9/12 در ساعت : 13:57:38   |  تعداد مشاهده این شعر :  1057


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

حامد خلجی
1392/9/12 در ساعت : 14:0:28
درود بر شما
زیبا بود
شکیبا غفاریان
1392/9/13 در ساعت : 22:7:26
سلام و عرض ادب
زيبا و دلنشين سروده ايد ..
قلمتان هماره نويسا باد .
محمدمهدی عبدالهی
1392/9/14 در ساعت : 18:52:46
سلام و درود
احسنت بر شما
مرضیه عاطفی
1392/9/13 در ساعت : 10:53:35
سلام جناب سید هاشمی
بسیار عالی بود!
"غرور له شده را خلق ِ تنگ می فهمد
دل ترک زده را قلوه سنگ می فهمد"
در پناه خداوند پاک، شاعرانه باشید
یا علی(ع)
حمیده میرزاد
1392/9/12 در ساعت : 23:51:18
سلام ودرود

عاشقانه ای بسیار زیباستتتت

احسنت
بازدید امروز : 2,123 | بازدید دیروز : 13,143 | بازدید کل : 122,602,197
logo-samandehi