ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



بیت بیت غزل از داغ غمش ریخت به هم

بیت بیت غزل از داغ غمش ریخت به هم

شعر من نوحه شد و محتشمش ریخت به هم

 

راه می رفت و پدر محو تماشایش بود

آه از آن لحظه که با هر قدمش ریخت به هم

 

من علی ابن حسین ابن علی ام  مردم

دشمن از دیدن تیغ دو دمش ریخت به هم

 

دست پرورد علمدار عجب جنگی کرد

تا زمین خورد ، عمو دید علمش ریخت به هم

 

دم آخر که نفسهاش شمارش می شد

از دم تیغ کسی بازدمش ریخت به هم

 

«یا» جدا «لام» جدا «عین» جدا افتاده

خواست شاعر بنویسد  . . . قلمش ریخت به هم

 

دفتر شعر بیارید هجا جمع کنید

شاه بیت غزلم زیر و بمش ریخت به هم

کلمات کلیدی این مطلب :  ،

موضوعات :  عاشورایی ، آیینی و مذهبی ،

   تاریخ ارسال  :   1392/8/18 در ساعت : 13:38:30   |  تعداد مشاهده این شعر :  1255


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

دکتر آرزو صفایی
1392/8/18 در ساعت : 15:36:47
درود بر شما
نویسا بمانید
محمد یزدانی جندقی
1392/8/18 در ساعت : 15:20:10
سلام جناب سید حسن رستگار
بار دیگر یک شعر عاشورایی ماندگار در این دفتر خواندم و بهره بردم البته اشعار شما همه شور انگیز و تاثیر گذار هستند التماس دعا
مرضیه عاطفی
1392/8/18 در ساعت : 14:1:9
سلام جناب سید رستگار
زیبا و جانسوز بود با ردیفی خوش مضمون
در پناه خداوند یگانه آیینی باشید
یا علی(ع)
اکبر نبوی
1392/8/24 در ساعت : 14:59:31
درود بر جناب رستگار عزیز
غزل زیبای تان حماسه و مرثیه را در دل داشت.
اجرتان با خدای آزادگی و عشق
سعید تاج محمدی
1392/8/23 در ساعت : 22:17:49
بسیار خوب بود
قبول باشه ازتون
حسین نبی زاده اردکانی
1392/8/18 در ساعت : 17:38:51
بیت بیت غزل از داغ غمش ریخت به هم

شعر من نوحه شد و محتمشمش ریخت به هم

سلام ودرود لطفا اشتباه نوشتاری را اصلاح بفرمایید.
اجرتان با علی اکبر
بازدید امروز : 44,934 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,209,245
logo-samandehi