آسمان را بین که غرق نور شد چشم شب زین نور زیبا کور شد
سامرا این شهر سرد شب زده شهر تاریک غم و ماتم زده
زین نزول نور پر آوازه شد شهر مملو از هوای تازه شد
خاکهای شهر الماسی شده پر زیاس و لاله عباسی شده
عسگری آن صاحب فضل و کرم آمد از خانه برون آن محترم
دست بالا برد از بهر دعا لب گشود آن نور چشم مصطفی
شکر گفت آن خالق دبار را سجده کرد آن واحد ستار را
سائل آمد نزد مولا با سوال تا که سازد فاش رمز قیل و قال
گفت یا مولا چه باشد ماجرا از چه نورانی است این صحن وسرا؟
حضرتش فرمود با لبخند مهر مژده بر حق باوران آمد سپهر
منجی مستضعفان آمد پدید هدیه حق مهدی نرجس رسید
آن که آمال تمام عالم است آن که همنام رسول خاتم است
آن که دیو از نام او پروا کند آن که بند حق ز باطل واکند
مدتی از چشمها پنهان شود تا محک بر قدرت ایمان شود
در زمان غیبت سیمای یار شیعیان را هست اجر انتظار
امتحان حقتعالی این بود شیعه باید حافظ آیین بود
سخت باشد انتظار منتظر نیست هر کس را قرار منتظر
عده ای با خدعه ومکر و فریب خویش را خوانند مهدی عن قریب
عده ای با جامه زهد ریا خویش را خوانند منسوب خدا
در عیان ترویج ایمان میکنند در نهان خود را نمایان می کنند
وقتی آمد مهدی صاحب زمان میکنند انکاراو این مردمان
فسق و عصیان و سیاهی میرسد قتل و کشتار جناحی میرسد
هر دو باطل دعوی حق میکنند ادعای حق مطلق میکنند
جامعه جولانگه بی دین شود هر محرم شهرها آزین شود
بی نمازی رسم مردم میشود دین میان اهل دین گم میشود
خالی از ساجد شود مسجد بدان میرود رونق ز بازار جهان
اهل ایمان را تمسخر می کنند دست خود از خونشان پر می کنند
قطع گردد رشته صلح و صفا دوستی خالی است از مهر و وفا
والدین از دست فرزندان اسیر موج گستاخی است بر مردان پیر
نیست فرقی بین دختر با پسر جای اهل خیر گیرد اهل شر
مرد و زن همجنسبازی میکنند چون شیاطین سرفرازی میکنند
هر کجا چشمت ببیند منکر است زندگی پوچ است و مردن باور است
عالمان بی عمل جولان دهند مردم از آنهاست بی ایمان شوند
حکم حق را دستکاری میکنند مردمی از دین فراری میکنند
جنگ در گیرد جهان را بی امان آه مظلومان رود تا آسمان
عده ای مرگ از خدا خواهش کنند عده ای هم با ددان سازش کنند
خود کشی در مرد و زن رایج شود وضع عالم از امان خارج شود
اهل آتش حکمرانی میکنند اهل ایمان را خزانی میکنند
عده ای جام شهادت سر کشند سوی معبود دو عالم پر کشند
ناگهان این کودک بالغ شده آنکه اندر کودکی ناطق شده
میرسد با رف رف عدل و صلاح همچو یوسف آید از اعماق چاه
تکیه بر دیوار کعبه آن نگار لب گشاید گوید این ذکر و شعار
این منم آن هدیه پاک خدا جانشین انبیا و اوصیا
این منم مهدی امام منتظر این منم آن حجت ثانی عشر
این منم فرزند زهرای بتول زاده نرجس گل باغ رسول
این منم آن غایب دور از نظر این منم سرمایه عمر بشر
این منم میراث عدل مرتضی این منم بر لشکر حق مقتدی
پرده ها از چشم ها آید کنار هر کسی هر جاست بیند روی یار
ظلم میلرزد به خود با این صدا کاخهای جهل می افتد ز پا
آن زمان مهدی نمایان میشود روح عالم غرق ایمان میشود
لشکر ایمان مهیا میشود لشکر تزویر رسوا میشود
سرور لشکر امیر کائنات میدهد بر عاشقان اذن جهاد
یک به یک کاخ ستم ویران کند ظالمان را بی سرو سامان کند
آن زمان مستضعفان در لشکرش بوسه میبارند از پا تا سرش
امن و آ سایش جهانی میشود ظلم و جور و جهل فانی میشود
خوی حیوانی رود دیگر کنار میشود دین محمد برقرار
مسجد کوفه شود دار الولا مرکز فرمانده کل قوا
مژده بر آنها که با شیطان بدند ریشه شیطان ز بیخ و بن زدند
وقت معلوم خدا پایان رسید نوبت جان کندن شیطان رسید
حضرت مهدی امام منتظر میکند از اهل عالم دفع شر
حکم حق را آن زمان اجرا کند دادگاه عدل را بر پا کند
حکم رب العالین این است این مرگ باشد حکم شیطان لعین
ذولفقار حق کشد او از نیام میکند کار شیاطین را تمام
شورو شادی پر شود در عالمین اوست مهدی وارث خون حسین
کاش باشیم و ببینیم آن زمان دولت معهود شاه انس و جان
کاش درک محضرش ممکن شود روح و جان با دیدنش مومن شود
ای جمال الدین دعای عهد خوان تا ببینی دولت صاحب زمان
سروده سیدجمال الدین شهرزاد