از عشق می ترسم، ولی بی عشق می میرم
ایـن روز و شـب هـا بـا خــودم بـدجــور درگــیــرم
سـرگـرم پـرواز خـودم در آسـمان بودم
تو در زمین پیدا شدی، حالا زمینگیرم
من شاعرم، فرقی ندارد هرکجا باشی
جـز از غزل هایم سراغت را نمی گیرم
آه ای زمستانی ترین رویای بهمن ماه!
بـدجـور از مـردادمـاه بـی تـو دلـگـیـرم
من زنده ام تا در غزل ها از تو بنویسم
ورنه خدا می داند از این زندگی سیرم
تقصیر مـن ایـن بـود چـشـمـان تـو را دیدم
تقدیر من این است در چشم تو تسخیرم
بی شک شب چشمت برایم لیلة القدر است
آری بـه چـشمـانـت گـره خـورده است تقدیرم
::
تاریخ ارسال :
1392/5/19 در ساعت : 8:48:22
| تعداد مشاهده این شعر :
661
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.