ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



عصر قفس ...

غزلت پشت غمش در پي پاسخ اين پرسش غرق
كه چرا كيش به شاه سر سرباز تو را مي شكند

 

قصیده ای از خاک خورده هایم که شاید حرفهای زیادش سنگینش کرده است...


 
باز اين عصر قفس پر پرواز تو را مي شكند
گذر ثانيه ها شور آغاز تو را مي شكند
به خودت مي آيي قصدت اينبار به پنهان كاري است
ديده اي ساده و پاك حرمت راز تو را مي شكند
ديده ات معدني از، رگه هايي سخن شسته و داغ
باز هم ترس طنين بال آواز تو را مي شكند
سينه فرياد بكش برد داد تو همين يك غزل است
باز هم سقف سكوت نكند ساز تو را مي شكند
جمعه اي مي‌بيني بين روزانگي رنگ و ريا
باز بد عهدي عهد قلب ناساز تو را مي شكند
رويي از رنگ تهي بايد از تو ببرد دل شايد
باز هم دل تنگي روح دلباز تو را مي شكند
غزلت پشت غمش در پي پاسخ اين پرسش غرق
كه چرا كيش به شاه سر سرباز تو را مي شكند
تابش عرفانت سوي اعماق چرا ره گم كرد
ظلم قانوني آب نور اعجاز تو را مي شكند
مادرت مي فهمد جنبش كفر در اين قافيه هاست
كشش عشق ولي درب احراز تو را مي شكند
بايد از ناچاري باز همسنگ جماعت نگري
چون نيازت به نماز كمر ناز تو را مي شكند
چهره ات در هم نيست تابشي چشم تو را رنجانيد
باز هم خاطره اي بغض دمساز تو را مي شكند
خواستي شعر به پايان ببري در غزلي ساده ولي
وسعت درد دلت دست ايجاز تو را مي شكند
غافل از قاعده ها طبق معمول اگر شعري رفت
باز هم انگ جنون شعر جو ساز تو را مي شكند
چهره باز تو را مي شكند گرچه باز اين همه رنج
آخر اين ديده باز قفل ابراز تو را مي شكند

م.نادری
کلمات کلیدی این مطلب :  قفس ، دیده باز ، پرواز ، بدعهدی ، کفر ، مجتبی نادری طاهری ،


   تاریخ ارسال  :   1392/5/8 در ساعت : 20:31:39   |  تعداد مشاهده این شعر :  790


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

نام ارسال کننده :  جعفری     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
وااااااااااااااااااااااااااای.واقعا لذت بردیم.زیبا نوشتید.زیبا. یا علی
علی‌رضا پیش‌بین
1392/5/9 در ساعت : 0:4:26
با سلام
شعر خوبی بود اما خواندنش دشوار. با ویرگول در همه ی مصراع ها خواندنی تر می شد.
مثلا
باز هم ترس طنین، بال آواز تو را می شکند یا
وسعت درد دلت ، دست ایجاز تو را می شکند یا ...
بازدید امروز : 6,912 | بازدید دیروز : 28,342 | بازدید کل : 124,714,678
logo-samandehi