سلام استاد بزرگوار جناب آقای خوش عمل کاشانی
از خواندن شعر زیبای شما به راستی لذت می برم .گویا این شعر را در رابطه با غیبت و آرزوی ظهور حضرت صاحب الامر(عج) سروده اید؛ به هر روی؛ اشعار زیبای شما را در رایانه ام ذخیره می کنم . موفق و موید و سلامت باشید.
سرشک تنها
به عبور نور ماند غزل دوباره ی من
که درخشد از ورای شب بی ستاره ی من
به تبسم نسیمی دل خویش می کنم خوش
که مگر خبر رساند ز گل بهاره ی من
نه ترنم هزاری نه نوازش بهاری
تو بگو سرشک تنها که به چیست چاره ی من
همه شب از این دریچه به هوای برگ سبزی
قطرات ژاله ریزد صدف نظاره ی من
همه آذرخش خشمم به دل سیاه این شب
بزنم که چیره گردد مگر این شراره ی من
غزلی اگر نگویم به چه مرهمی چه عشقی
نفسی قرار گیرد دل پاره پاره ی من
دل اگر چه هست خونین همه شهربسته آذین
که رسیده پشت پرچین زسفر سواره ی من .
*****
حدس شما درست است دوست ارجمندم.دل دریایی شما و صفای باطنتان را چاکرم.البته بزرگواری چون شما میداند که بحثها و جدلها در خصوص شعر که شاید بین من وشما هم باشد فقط برای پیشرفت است .ما مثل طلبه ها درمباحثمان جدل میکنم اما باهم رفیق هم هستیم.شما عزیز احترام مضاعف نزد کمین دارید چون به سن و سال هم یک سال از من بزرگترید.به هرحال من شما را دوست میدارم.