دانم که دل تو غرق خون است از ما
احکام خدای واژگون است از ما
چون خویش به جان یکدگر افتادیم
ایام به کام خصم دون است از ما
اصلاح امور ما به یک غمزه ی توست
عمر همگی فدای یک لحظه ی توست
کشتی نجات ، رشته ی وحدت خلق
سرکوب ستم به لشکر شرزه ی توست
در دولت خویش، مهربانی داری
انعام زمین و آسمانی داری
با دست تو سرکوب امیران ستم
با عدل حکومتی جهانی داری
ای کاش که ما لایق دیدار شویم
از فسق و فجور دست بردار شویم
باور بکنیم اگر که آدم نشویم
با حکم عدالت تو بردار شویم
تاریخ ارسال :
1392/4/3 در ساعت : 19:38:3
| تعداد مشاهده این شعر :
954
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.