صداي عشق! دوام رهم چراغان كن
مرا فرشته كن، آري مرا هم انسان كن
بيا به چشم غزالم، نبيره ي مجنون!
مرا به بر كش و خوشبخت چون بيابان كن
كجا روم كه رها يابم از جهالت خصم؟
مرا بگير و به صندوقِ سينه پنهان كن
چه شبنمانه به روي كف تو مي لرزم
چو من حقيقتِ شفّاف خويش، عريان كن
نشان خانه ی من را ز باد و باران پرس
برای دیدن من یاد باد و باران کن
اگر به ديدن من آيي اي مسيح نفس!
هزار سوزنِ خورشيد در گريبان كن
تو، به ز من بشناسي طريقت رفتن
صلاح توست، هر آن چه تو خواستي، آن كن
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/4/8 در ساعت : 16:42:25
| تعداد مشاهده این شعر :
1366
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.