ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



شايد زمين بريده شود از توالي ات /نان نمي خواهم
دارم هلاك مي شوم از خشك سالي ات
بحران تازه اي است غم ِخوش خيالي ات
مهمان قهوه خانه ي چشمت شدم ولي
ديروز رفته بود به يغما زلالي ات
از استخاره خسته ام و دور مي زنم ..
شايد دلم بريده شود از توالي ات
يك جبهه ابر پشت دلم بغض كرده است
بايد كه سنگرم بشود پايمالي ات
سالوگ گرگ دارد و من كشته ، مرده ي
يك ثانيه اسارت چشم غزالي ات .....
دارم به سمت پنجره نزديك مي شوم
جاري شود برهنگي ام  در حوالي ات
از اين به بعد بي تو از اين شهر مي روم
شايد نبودنم بدهد گوشمالي ات
///////////
مرا با خود نكش ديوانه تا پس كوچه هاي غم
چگونه در شبي تاريك از بيراهه برگردم
ندارم شرم از اينكه نخواهم بود همراهت........
كه دارد مي رود آب از سرِ آبادي ام كم كم
دو روي سكه ات خطي ميان آتش وآب است
زبانت نيش عقرب دارد و چشمان تو مرهم
زبانم لال مي گويم خلاف عادت مردم .....
نخواهم شد به جان تو از اين پس لحظه اي آدم
اگر با لرزش پلكت نشد آبادي ام ويران ....
يقينن مي شود نابود با پس لرزه ات عالم 
هميشه حس و حال آنكسي همراه من بوده ...
كه شل شد زير پايش صندلي و ريسمان محكم
گرفته دور گردن را و مي خواهد دمِ آخر........
فقط از باغ چشمانت بچيند شاخه اي مريم
تو خواهي رفت و پرچم دار درداز پاي مي افتد
و من ناچار خواهم داد دست ِديگري پرچم
مرا با خود نكش اينجاوآنجا راحتم بگذار....
تو خواهي رفت در باران شبي بي اسب مي دانم
تو خواهي رفت.... بي آنكه بيايي
نان نمي خواهم

 
سيدمهدي نژادهاشمي
کلمات کلیدی این مطلب :  شايد ، زمين ، بريده ، شود ، از ، توالي ، ات ، /نان ، نمي ، خواهم ،


   تاریخ ارسال  :   1392/2/27 در ساعت : 10:51:24   |  تعداد مشاهده این شعر :  1096


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

نیره کاشی
1392/2/27 در ساعت : 22:49:54
سلام جناب نژادهاشمی

تازه شدم از خوندن غزلهایتان.

غزل اول را بیشتر دوست داشتم

هماره موفق باشید
دکتر آرزو صفایی
1392/2/29 در ساعت : 17:25:5
درود بر شما
بسیار زیباست
محمد شکری فرد
1392/2/28 در ساعت : 19:40:15
سلام آقای نژادهاشمی...زیبا بودند هر دو...درود بر شما...

زنده باشید.
علی اصغر اقتداری
1392/2/27 در ساعت : 23:43:9
سلام
هر دو غزل زیبا وجاندار بودند ودل نشین
دست مریزاد!
مرضیه عاطفی
1392/2/28 در ساعت : 0:4:24
سلام آقای سید هاشمی
حال و هوای اشعارتان کاملا غزلیست
آفرین بر قلمزنی تان که نقشی زیبا بر دل می اندازد!
در پناه خداوند پاک و بی همتا مضمون پرداز باشید!
بازدید امروز : 17,504 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,181,815
logo-samandehi