ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



من در حرمسرای کسی بودم

«من» در حرمسرای کسی گم شد، با برده های خسته رومی مرد
دلاک تشنه کیسه کشید آن وقت خنجر کشید این «من» بومی مرد
«او» سنگ پای لنگ خودش را خورد، در زیر پاش، وهم علف رویید
دوشی گرفت روی سرش تا در، حماااام های سرد عمومی مرد


چاقوی تیز بر بدنش لغزید، یک جسم تکه تکه به گونی بود
تب کرده بود داغ خودش را داشت- «او» زخم های سخت عفونی بود
«او» رخت های توی دلش را شست، دلشوره داشت دل به دلش لرزید
تا رودهای زنده دلش را زد «او» بااااتلاق تشنه ی خونی بود


عادت نداشت مثل خودش باشد، بیرون دوید تا به درون آمد
در کوچه داشت ردّ خودش می گشت وقتی پرید حرف جنون آمد
سیلی که خورد، یاد خودش افتاد «او» زنده بود زنده- نفس می زد
قلبی نبود تا بتپد اما عادت که کرد تازه به خون آمد


دردش گرفت در قفسش زایید، از بچه های مرده تنفر داشت
از جسم تکه تکه بدش آمد از روح زخم خورده تنفر داشت
می خواست روی حرف خودش باشد در ارتفاع بود و به زیر افتاد
آن وقت سر به حادثه زیر انداخت از جان سر سپرده تنفر داشت


حماااام ها همیشه عمومی بود «من» با صدای خسته صدا می زد
یک لایه داشت از بدش می رفت از راه دور تا به کجا می زد!
من در حرمسرای کسی بودم، غم ها هنوز دور و برم بودند
چاقوی تیز بر بدنم لغزید، با سنگ پاش، ردّ مرا می زد

کلمات کلیدی این مطلب :  من ، در ، حرمسرای ، کسی ، بودم ،

موضوعات :  اجتماعی ،

   تاریخ ارسال  :   1392/2/21 در ساعت : 11:8:2   |  تعداد مشاهده این شعر :  710


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

علی عبداللهی
1392/2/22 در ساعت : 16:59:48
درود بانوی گرامی
دکتر آرزو صفایی
1392/2/21 در ساعت : 21:48:51
درود بانو
قلمت زیباست
علی گیاهی
1392/2/26 در ساعت : 20:1:57
سلام خانم گیلانی
بهره بردم
دست مریزاد
بدرود
سید علی اصغر موسوی
1392/2/22 در ساعت : 16:13:50
سلام
دراصل باید چهار پاره می شد و این شکل که آورده اید
مثل بعضی کارهای دهه 30 و 40(البته سبک و زبان این شعر کاملابا ان ها فرق دارد) .
منظورم روایت داستان است ، گنگ پیش می رود !
نیاز دارد ضمن بیان روایی، اهداف شاعر و مفاهیم درونی شعر را هم بیان کند.
بیشتر لفظ محور است و تاریک نما !
به هرحال ، هرکه درکارخویش استاد است.
موفق باشید
درپناه حق
اشرف گیلانی
1392/2/23 در ساعت : 9:57:4
سلام
ممنون از توجهتون به چهارپاره .
سارا وفایی زاده
1392/2/21 در ساعت : 11:51:28
درود خانم گیلانی
بازدید امروز : 8,222 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,172,533
logo-samandehi