ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



ترکیب بندی نذر حضرت زهرای مرضیه (س)
 
شوق عراق و شور حجاز است در دلم‌
جامه دران و سوز و گداز است در دلم
 
پل می زنم به خویش مگو از کدام راه
راهی که رو به آینه باز است در دلم
 
قد قامت الصلاه من از جای دیگر است
قد قامت کدام نماز است در دلم
 
شب را چراغ گم شدن روز کرده ام
ذکرت چراغ راز و نیاز است در دلم
 
تشبیه نارساست ، حقیقت کلام توست
ابهام و استعاره ، مجاز است در دلم
 
مجموعه ی نیاز تویی ای نماز ناب
دیگر چه حاجتی به نیاز است در دلم
 
یاس کبود پیش تو خار است فاطمه (س)
نامت گل همیشه بهار است فاطمه( س)
 
شب را خدا ز شرم نگاه تو آفرید
خورشید را ز شعله ی آه تو آفرید
 
شمسی تر از نگاه تو منظومه ای نبود
صد کهکشان ز ابر نگاه تو آفرید
 
آه ای شهیده ای که شهادت سپاه توست
جان را خدا شهید سپاه تو آفرید
 
هر جا که نور بود به گرد تو چرخ زد
ما را چو گرد بر سر راه تو آفرید
 
ای پشتوانه ی دو جهان ، عشق را خدا
 
با جلوه وجلالت و جاه تو آفرید
 
تقوای محض ، عصمت خالص ، گل خدا!
آخر چگونه شعر کنم قصه ی تو را؟
 
تو آمدی و زن به جمال خدا رسید
انسان دردمند به درک دعا رسید
 
تو آمدی و مهر و وفا آفریده شد
تو آمدی و نوبت عشق و حیا رسید
 
هاجر هر آن چه هروله کرد از پی تو کرد
آخر به حاجت تو به سعی صفا رسید
 
احمد (ص)اگر به عرش فرا رفت با تو رفت
مولا اگر رسید به حق با شما رسید
 
داغ پدر ،سکوت علی (ع)، غربت حسن (ع)
شعری شد و به حنجره ی کربلا رسید
 
در تل زینبیه غروبت طلوع کرد
با داغ تو قیامت زینب (س) فرا رسید
 
با محتشم به ساحل عمان رسید اشک
داغ تو بود بار امانت به ما رسید
 
تسبیح توست رشته ی تعقیب واجبات
قد قامت الصلاتی و حی علی الصلات
 
بی فاطمه (س) قیامت انسان نبود نیز
عهد الست و معنی پیمان نبود نیز
 
چونان تو زن ندید جهان تا که بود و هست
چونان تو مرد در همه دوران نبود نیز
 
مولا اگر نبود جهان جلوه ای نداشت
"راز رشید" سوره ی قرآن نبود نیز
 
گر زنده بود بعد تو پیغمبر خدا
قبر تو مثل مهر تو پنهان نبود نیز
 
زهرا (س) اگر نبود ، زمین بی بهار بود
در آسمان شکوفه ی باران نبود نیز
 
ای برق ذوالفقار علی (ع) – هیچ خطبه ای
مانند خطبه های تو بران نبود نیز
 
حیدر اگر نبود ومحمد (ص) اگر نبود
وجد و وجود و جوشش وجدان نبود نیز
 
ایمان نبود و عشق نبود و شرف نبود
خورشید سر بریده ی صحرای طف نبود
 
نام تو با علی (ع) و محمد (ص) قرینه است
هر جا که عطر نام تو باشد مدینه است
 
دستاس کیست چرخ جهان ؟ این غریب کیست
این دست های کیست که لبریز پینه است؟
 
آیینه ای که عطر بهشت مدینه بود
نامش هنوز شعله ی سینای سینه است
 
ای وسعت بهشت ، جهان بی تو دوزخ است
دنیا چقدر مزرعه ی کفر و کینه است
 
این گونه گنج در صدف هر خزانه نیست
گنجی ست در خزانه اگر این خزینه است
 
دریا علی (ع) ست گوهر یکدانه اش تویی
در موج حادثات - حسینت سفینه است
 
با هر حماسه داغ پدر را سرشته ای
هجده کتاب درد علی (ع) را نوشته ای
 
زیبایی مدینه به غیر از بتول نیست
بی مهر او نماز دو عالم قبول نیست
 
می پرسم از شما که رسولان غیرتید
زهرا (س) مگر خلاصه ی جان رسول نیست ؟
 
گیرم ولایت علی (ع) از یاد برده اید
آیا غدیر و دست محمد (ص) قبول نیست ؟
 
آخر اصول عشق مگر چیست جز ولا ؟
آیا مگر حدیث ولا از اصول نیست ؟
 
مهر علی (ع) ست روزی هر روز مهر و ماه
وقتی چراغ ، فاطمه (س) باشد ، افول نیست
 
جبریل را به مرقد مولای عاشقان
بی رخصتش هر آینه ، اذن دخول نیست
 
الله اکبر از تو که الله اکبری
ای مادرپدر که پدر را تومادری
 
زهراترین شکوفه ی گلخانه ی رسول
با نام تو مدینه مدینه ست یا بتول
 
ای مردمی که زایر راز مدینه اید
آه ای مجاوران حرم حج تان قبول
 
اینجا کنار حجره ی پیغمبر خدا
آیینه خانه ای ست پر از تابش اصول
 
آیینه ای که ماه در آن می کشد نفس
آیینه ای که مهر در آن می کند حلول
 
دربین ماه های خدا چون تو ماه نیست
ای بین فصل های خدا بهترین فصول
 
اینجا نماز خانه ی مولا و فاطمه (س) ست
اینجاست خانه ی علی (ع) و خانه ی رسول
 
زهرا شدی که نام علی (ع) را علم کنی
پنهان شدی که هر دو جهان را حرم کنی
 
یک عمر بود با غم و غربت قرین علی (ع)
آن قصه ی حسین و حسن بود و این علی (ع)
 
وقتی ابوتراب شدی خاک پاک شد
تا زد به خاک بندگی او جبین علی (ع)
 
درخانقاه نوری و در کعبه چلچراغ
بر خاتم رسول رسولان نگین علی (ع)
 
آیینه ای برابر انسان و کائنات
آیین عشق و آینه ی راستین علی (ع)
 
شمشیر حق که چرخ زنان است و خطبه خوان
دست خداست بر شده از آستین علی (ع)
 
زهرا(س) نداشت بعد پدر جز علی (ع) کسی
احمد(ص) نداشت جز تو کسی همنشین ، علی(ع) !
 
اندوه بی شمار مرا دیده ای ، بیا
انسان روزگار مرا هم ببین ، علی (ع)!
 
دنیا چقدر تشنه ی نام زلال توست
هر ماه ماه آینه هر سال سال توست
 
شب گریه های غربت مادر تمام شد
زینب (س) به گریه گفت که دیگر تمام شد
 
امشب اذان گریه بگوید بگو، بلال
سلمان به آه گفت ابوذر تمام شد
 
طفلان تشنه هروله در اشک می کنند
ایام تشنه کامی مادر تمام شد
 
آن شب حسن (ع) شکست که آرام تر ! حسین (ع)
چشم حسین (ع) گفت : برادر! تمام شد
 
تا صبح با تو استن حنانه ضجه زد
محراب خون گریست که منبر تمام شد
 
زاینده است چشمه ی زهرایی رسول
باور مکن که سوره ی کوثرتمام شد
 
باور مکن که فاطمه (س) از دست رفته است
باور مکن حماسه ی حیدر تمام شد؟
 
زهرا (س) اگرنبود حدیث کسا نبود
زینب (س) نبود و واقعه ی کربلا نبود
 
شب آمده ست گریه کنان بر مزار تو
دریا شکست موج زنان در کنارتو
 
بعد از تو چله چله علی (ع) خطبه خواند و سوخت
چرخید ذوالفقار علی (ع) در مدارتو
 
زینب (س) کجاست ؟ همسفر خطبه های خون
دنیا چه کرد بعد تو با یادگار تو
 
باران نیزه ، نعش غریبانه ی حسن (ع)
آن روزگار زینب (س) و این روزگار تو
 
گل داد روی نیزه ، سرتشنه ی حسین (ع)
تا شام و کوفه رفت دل داغدار تو
 
تو سوگوار زینب (س) و زینب (س)غریب شام
تو سوگوار زینب (س) و او سوگوار تو
 
بعد از تو سهم آینه درد و دریغ شد
دست نوازشی که کشیدند تیغ شد
 
ای ناخدای کشتی درد - ای خدای درد
تنها تویی که آمده ای پا به پای درد
 
زین پیش درد و داغی اگر بود با تو بود
درد آشنای داغی و داغ آشنای درد
 
زان شب که غرق خطبه ی چشم تو شد علی (ع)
مانند رعد می شکند با صدای درد
 
شعر تو را چگونه بخوانم که نشکنم؟
آخر بگو که قصه کنم از کجای درد ؟
 
ای قطعه ی بهشت ، غزلگریه ی زمین
با چشم خود سرود تو را های های درد
 
مگذار مردگان شب عافیت شویم
ما را ببر به آینه ی کربلای درد
 
تو آبروی داغی و تو آبروی اشک
تو ابتدای دردی و تو انتهای درد
 
یوسف اگر برای پدر درد آفرید
زهرا (س) شکست و درد پدر را به جان خرید
 
ای سرپناه عارف و عامی نگاه تو
آتش گرفت خیمه ی گردون ز آه تو
 
آیا چه بود قسمت تو غیر درد و درد
آیا چه بود غیر محبت گناه تو
 
ساقی علی (ع) ست - کوثر جوشان حق تویی
ما تشنه ایم تشنه ی لطف نگاه تو
 
در چشم من تمام زمین سنگ قبر توست
گردون کجا و مرقد بی بارگاه تو
 
در کربلای چند شهید غمت شدیم
سربندهای فاطمه(س) بود و سپاه تو
 
از خانه ی تو می گذرد راه مستقیم
را هی نمانده است به حق - غیر راه تو
 
دنیا اگرغدیر تو را خم نکرده است
روح مدینه رد تو را گم نکرده است
کلمات کلیدی این مطلب :  نامت گل همیشه بهار است فاطمه... ،

موضوعات :  آیینی و مذهبی ،

   تاریخ ارسال  :   1392/1/6 در ساعت : 11:46:54   |  تعداد مشاهده این شعر :  2591


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

صادق ایزدی گنابادی
1392/1/6 در ساعت : 23:48:56
سلام بر شاعر ارجمند استاد قزوه
آنچه که در شرح و تفسیر این شعر می ایدکاملا سلیقه ای و برداشت شخصی کسی است که مقداری از شعر آگاهی دارد چرا که چند و چون وارد کردن به شعر استادی شناخته شده که مقبول خاص و عام است و خود از همه راز و رمز شعر به خصوص شعر آیینی آگاه است حتما مبنای درست و فنی ندارد
و اما چند تکته در خصو ص این ترکیبب بند دوازده بندی که بر وزن ترکیب بند جناب محتشم کاشانی سروده شد ه است
1-اشعار ایینی با محور "شخصیت"تمام ابیات ان باید به نوعی منطبق بر شخصیت مورد تجلیل واقع باشد که نتوان آن در ساختار توصیف شخصیت دیگری به کار بر د مثل "یوسف اگر برای پدر درد آفرید /زهرا شکست و در د پدر را به جان خرید /در این بیت شاعر به صورت غیر مستقیم شخصیت شعر خود را از حضرت یوسف بر تر می داند وبا استفاده از المانهای تصویری و حسی که با زندگی شخصیت کاملا مرتیط است ادعای خود را به اثبات شاعرانه می رساند
اما در این ترکیب بند ابیاتی هستند که می توان آنها را بر شخصیت های دیگر نیز منطبق کرد مثلا نسبت دادن تقوای محض و عصمت خالص که بنا به اعتقادات شیعه چهارده معصوم هستند که این صفت ها را می توان به انها نسبت داد ضمن اینکه این مفاهیم هرگز وارد دایره نسبیت نمی شوند که بتوانند پسوند های محض و خالص را بپذیرند
2-در ترکیب چند موضوع مشخص تحت عنوان یک موضوع کلی به تصویر کشیده می شود مثلا در ترکیب بند عاشورایی جناب موسوی گرمارودی دوازده شخصیت از حادثه کربلا به تصویر کشیده شده اند اما در این ترکیب بند چنین تقسیم بندی نشده است البته ضرورت قافیه بعضی از ابیات را هم نزدیک کرده است
مثلا بند اول ردیف دلم ایجاب کرد ه است که راوی دغدغه ها و احساسات خود ش رابیان کند بند دوم فلسفه آفرینش را دلیل وجود شخصیت می داند (در حالیکه منطق تاریخی این بحث مربوط به شخص پیامبر است (لو لا خلقناکم ..اصولا راوی آنچنان گرفتار وصف تجلیل ونه تحلیل گردیده است که فراموش می کند که دارد از شخصیت سوم دایره اعتقادات خود سخن می گوید البته مکتب شعر برای شعر می گوید شاعر باید به شعر خود فکر کند و مهاری برای کنترل احساسات و تخیل او نیست ولی حتما شاعر به این منطق اعتقادی ندارد و حقیر دارم از دایره منویات شاعر به موضوع نگاه می کنم ) در بند های بعدی صرفا شاعر به تجلیل های متنوع می پردازد و نمی توان فهرست های محتوایی و قدرتمندی را از داخل شعر بیرون کشید
3-چند با ر شاعر در این ترکیب بند از تشبیه تفضیل استفاده کرد ه است که یک نمونه زیبا و شاعرانه و نمونه ای ضعیف را عرض می کنم در مقدمه عرض کنم که شاعر در ساختار های تشبیه سازی وقتی دست به تشبیه تفضیل می زند بهترن تکنیک ان است که دلیل بر تری را به شکل شاعرانه تصویر کند مثلا قدما می گفتند صورت تو از ماه بهتر است چراکه ماه مشک بر سر ندارد یا خود شاعر شخصیت شعر را بر حضرت یوسف تزجیح می دهد و دلیل ان را هم به نوع شاعرانه بیان می کند "یوسف در د برای پدرش اورد و تو درد پدر را به جان خریدی"
و اما شاعر در بیتی می گوید یاس کبود پبش تو خار است فاطمه / نامت گل همیشه بهار است / در مصراع اول شاعر فاطمه را بر یاس کبود ترجیح می دهد به زیبایی .اما در مصراع دوم کار را خراب می کند وبا تشبیه شخصیت به گل همیشه بهار ذهن مخاطب را وارد سنجش اندیشی و کذب و صدق می کند ممکن است مخاطبی بگوید چه کسی گفته است گل همیشه بهار که شاعر در نهایت به تشبیه ممدوح خود به ان راضی شده است از یاس جلوه و ارزش بیشتر دارد البته شاعر می توان هر ادعایی را بکند به شرط اینکه با استدلات شاعرانه ادعای خود را بیان کند وفقط "نامت گل همیشه بهار است "قضیه را به سر انجامی نمی رساند
4- در چند مورد شاعر خود را به تجاهل می زند تا ازاین قبل به شاعرانه گی اثر خو د بیفزاید یک مورد موفق و نا ناموق از این شگرد شاعر را نیز نقل می کنم
دستاس کیست چرخ جهان این غریب کیست /این دست کیست که لبریز پینه است نمونه موفق استفاده از این فن در شعر است و اما نمونه ناموفق این بیت است که شاعر می گوید قد قامت الصلوه من از جای دیگر است /قد قامت کدام نماز است در دلم /وضوح در مصراع اول هر چند ناقص به تجاهل العارف در مصراع دوم ضربه زده است
5-در بیت کربلای چند شهید غمت شدیم /سربند های فاطمه بود و سپاه تو /شاعر به زیبایی تجلیل از ممدوح خود را به دوران معاصر (جنگ ایران و عراق )پیوند می زند سپاه تو لشکر هایی بود ه اند به نام فاطمه زهرا وارد صحنه جنگ شد ه اند سر بند ها نیز یاد اور همان نوحه معروف است که می گوید دعوا سر سربند های فاطمه بود (گرچه بنده سر محتوای ان حرف دارم دعوا وقتی سر سربند های فاطمه باشد یعنی سر بند های الله اکبر و مخمد رسوالله کم ارزش دانسته شده است )و اما مصراع اول این بیت ترکیب کربلای چند ترکیب مبهم و نارسایی است که شاعر می توانست بگوید در کربلا پنج یا بگوید در چند کربلا که شهید غمت شدیم که این نارسایی و تعقید از بین می رفت
6-ابیاتی مثل مجموعه نیاز تویی ای نماز ناب /دیگر چه حاجتی به نیاز است در دلم /
و مصراعی مثل /الله اکبر از تو که الله اکبری / گرچه از نظر شعری زیبا هستند اما از نظراعتقادی بی چند و چون نباید باشند که موضوع را به کارشناسان دینی واگذر می کنم البته خود شبی از زبان ایه الله علم الهدی امام جمعه مشهد شنیدم که گفت :"آنچه که مورد سو ء استفاده بعضی از فرقه های تند روواقع می شو د همین غلو هاییست که گاهی در میان اهل تشییع صورت می گیرد
7-در بعضی ا ز ابیات نیز به جز چند بازی زبانی شگفتی و کشف شارعرانه ای در حد و اندازه ی ابیلات دیگر وجو د ندارد مثلا ای ناخدای کشتی درد و یا ...
8-شعر بالا از قابلیت های بسیار زیادی نیز بر خوردارست که می توان به تفصیل از ان سخن گفت که مقال دیگری را می طلبد
10-و ناگفته نماند با دیدگاهی دیگر نیز می توان ان قلت های فراوانی بر شعر وارد نمود که چون آن دیدگاه مورد نظر بسیاری از مخاطبان نیست از ان می گذرم
محمد یزدانی جندقی
1392/1/6 در ساعت : 15:26:45
بعد از تو سهم آینه درد و دریغ شد
دست نوازشی که کشیدند تیغ شد
این ترکیب بند شرح حماسه و قیام و اندوه چهارده نفس مقدس در تاریخ غربت و مظلومیت حق است و کتاب فضایل مولا علی و زهرای مرضیه ........غم عشقی است که یک قصه بیش نیست اما از هر زبان که بر می آید نامکرر است و بر دل می نشیند و از زبان قزوه با عمق بهتر و بیشتری احساس می شود
شاعر عارفی که بیشترین تمر کز و هوش و حواسش در طول چند دهه به شعر ایینی است و همواره در قوس صعودی قرار دارد و به خصوص در باره حضرت زهرا شعر متفاوت از مرسوم فراوان دارد به خاطر دارم ابیاتی از غزلواره بی نظیرش را در بشنو از نی روزنامه اطلاعات سال هفتاد و شش

:::
تا که نامت بر زبا ن امد زبان اتش گرفت
سوختم چندان که مغز استخوان اتش گرفت
حیدر امد خاک همچون باد گرم گریه شد
خواست تا غسلت دهد اب روان اتش گرفت
هان چه می پرسی چه پیش امد زمین را اب برد
بادبان کشتی پیغمبران اتش گرفت
یک طرف ماه مرا ابر سیاه فتنه کشت
یک طرف از درد غربت کهکشان اتش گرفت
اینطور که محد جواد اسمان در صبحتان به خیر مردم نشانی داده است این غزل در قبرستان بقیع به سال 71 سروده شده اما حقیر ان را در بشنو از نی روزنامه اطلاعات سال 76 دیده ام یادم است این غزل قزوه را بلافاصله حفظ کردم کنار چند شعر از ماه و کتان میر شکاک که نشر 68 است و شاعران متعهد دیگری از همان سالهای اغازین دهه هفتاد ان سال ها سال تحول در شعر امروز است در عرصه ها و روش های مختلف در تثبیت برخی چهره ها ورود چهره های جدیدتر در شعر ایینی مثل سعید بیابانکی و... گاهی سرگشتگی ها که مجال و محل بحث دیگری می طلبد
بر گر دیم به این ترکیب بند : که یازده گردش ترکیب بسیار هماهنگ وخوش فرم دارد و ایکاش به چهارده دور که نزد شیعه امامیه اثنی عشری از تقدس خاصی برخوردار است گسترش پیداکند در باره محتوا در بخش هایی به یاد مباحثی که در باره ویژگی های اختصاصی فضایل حضرت زهرا بین علما بحث می شود نقب می زند مانند :
از خانه ی تو می گذرد راه مستقیم
را هی نمانده است به حق - غیر راه تو
یا :
هر جا که نور بود به گرد تو چرخ زد
ما را چو گرد بر سر راه تو آفرید
ای پشتوانه ی دو جهان ، عشق را خدا
با جلوه وجلالت و جاه تو آفرید
و...
هاجر هر آن چه هروله کرد از پی تو کرد
آخر به حاجت تو به سعی صفا رسید
احمد (ص)اگر به عرش فرا رفت با تو رفت
مولا اگر رسید به حق با شما رسید
....
که مقام و موقعیت حضرت زهرا در مدار افرینش را گوشزد می کند و گاه در نسبت قیاسی به مقام و موقعیت ائمه هدی نیز اشاره دارد این موضعیگری های استاد قزوه برایم بسیار جالب بود در این باره وصیت نامه الهی سیاسی حضرت امام مرجع کاملی است که درستی و حقانیت فضایل نامکشوف بسیاری در باره حضرت زهرا را یاد آور می شود :
در باره شکل شعر من فقط روی این بیت واسطه پس از قسمت چهارم تمرکزم را از دست دادم :
ایمان نبود و عشق نبود و شرف نبود
خورشید سر بریده ی صحرای طف نبود
با وجود تکرار ) نبو د ها ( خیلی به ابیات بالا دست شباهت شکلی پیدا کرده است
ای برق ذوالفقار علی (ع) – هیچ خطبه ای
مانند خطبه های تو بران نبود نیز
حیدر اگر نبود ومحمد (ص) اگر نبود
وجد و وجود و جوشش وجدان نبود نیز
ایمان نبود و عشق نبود و شرف نبود
خورشید سر بریده ی صحرای طف نبود

پیوستگی این ابیات بی نظیر است و برای مخاطب حرفه ای در شناخت شکل فوق العاده مثبت و جالب است اما اگر مخاطب حرفه ای نباشدبه خصوص که شعر استاد قزوه به سرعت در سطوح مختلف اقشار مذهبی نفوذ پیدا می کند احتمال دست بردن در بیت واسطه :
ایمان نبود و عشق نبود و شرف نبود
خورشید سر بریده ی صحرای طف نبود
و تغییر ان در اینده و سعی در همسان سازی به واقع اشتباه اما به ظاهر درست شکلی ان با ابیات غزلواره بالا فراوان است از نکات بارز تکنیکی در افرینش این ترکیب بند چند لحنی بودن سخن در اول شخص دو م شخص و سو م شخص است و از عهده بر امدن شاعر با موفقیت کامل
نشان از تسلط بی نظیر خداوند اثر است این مهم در قسمت چهارم نمود بیشتری دارد انجا که شاعر یک بیت در میان به این ویژگی مثبت و مهم ساختاری در خط عمودی توجه شایان دارد
بی فاطمه (س) قیامت انسان نبود نیز
عهد الست و معنی پیمان نبود نیز

چونان تو زن ندید جهان تا که بود و هست
چونان تو مرد در همه دوران نبود نیز

مولا اگر نبود جهان جلوه ای نداشت
"راز رشید" سوره ی قرآن نبود نیز

گر زنده بود بعد تو پیغمبر خدا
قبر تو مثل مهر تو پنهان نبود نیز

زهرا (س) اگر نبود ، زمین بی بهار بود
در آسمان شکوفه ی باران نبود نیز

ای برق ذوالفقار علی (ع) – هیچ خطبه ای
مانند خطبه های تو بران نبود نیز

حیدر اگر نبود ومحمد (ص) اگر نبود
وجد و وجود و جوشش وجدان نبود نیز
محمد یزدانی جندقی
1392/1/7 در ساعت : 14:5:28
سلام و درود اصلاح می کنم در مطلب حقیر این ترکیب بند یازده تایی ذکر شده که اشتباه است حقیر در هنگام نوشتن مطلب شک کردم که شاید دوازده بند کامل نیست شمردم و اشتباه کردم از جناب استاد قزوه و مخاطبین محترم پوزش می طلبم اما روی نظرم به گسترش ترکیب بند به چهارده ترکیب به نیت چهارده معصوم مقدس هستم به دلیل نقش محور ی شخصیت حضرت زهرای مرضیه ..........
اکنون به دور از تملق در شرح این شعر و همچنین بدون هدف جبهه گیری در مقابل منتقد محترم و نه به عنوان دفاع از شرح مختصری که در ابتدا نوشته ام اجازه می خواهم چند کلمه اضافه کنم
.......................
به عبارت صریح نقد جناب استاد ایزدی بر پراکنده گویی در این اثر است یا حداقل اینطور برداشت می شود که گویی این ترکیب بند در مقایسه با ترکیب بند های موازی در محتوا در بخش هایی دچار پراکنده گویی است
حقیر نیز به صراحت عرض می کنم که اینچینین نیست
این درست که در شعر شخصیت محور نمی شود در توصیف ها برتری ها را کار بردی دانست یا نسبییت ها را سنجید یا برتری های تفصیلی را درمقام مقایسه اثبات ویا انکار کرد چنانکه نمونه ای در همین ترکیب بند مورد نقد ایشان است :
"یوسف اگر برای پدر درد آفرید
زهرا شکست و در د پدر را به جان خرید"
اما نباید فراموش کرد که در اینجا هم شاعر و هم مخاطب با یک شخصیت استثنایی روبروست :
شخصیتی خاص از یک سو و از دیگر سو شخصیتی جامع الا طراف شخصیتی که زندگانی اش گره خورده با ایین اسلام و مکتب استبصار علی قول مشهور از هر طرف نگاه کنی ایینه تمام نمای حق است حقی که همین جلوه را در محمد و علی و حسن و حسین دارد بحث تعین خاص شخصیتی هم که مطرح باشد حضرت زهرا در مقام مادر یازده امام معصوم قرار دارد پس می شود یک دوره تاریخی عقیده و جهاد را در یک چنین شخصیت بی نظیری خلاصه کرد و به معرفی دیگر شخصیت ها هم پرداخت ......
صرف نظر از این گره گشایی در محتوا جناب استاد ایزدی در نقدنوشتار های پیشین نشان داده اند که با مولفه های شعر امروز به خوبی اشنایی دارند وبهتر از حقیر می دانند که شعر امروز نه به علامت اینکه همین امروز سروده می شود به علامت مولفه ها اگر در قالب نیمایی است نشانه هایی از سنت را نیز باخود به همراه دارد نه تمامی انها را و اگر در قالب سنتی است نشانه های از شعر نیمایی را یا به تعبیر درست تر از نظر علمی نشانه هایی از مولفه ها ی مدرن را ..و نه تمامی انها را
بنا براین قیاس شعر امروز به طور کلی با شعر مطلقا کهن قیاسی مع الفارق است که مخاطب ناچار به قبول یا رد یکی از این دو مقوله است
در واقع شعر امروز در آیره ای متفاوت قرار دارد اکنون اگر قالب های کاملا کهن مانند ترکیب بند ترجیع بند مخمس قصیده و ... توسط اساتید شعر امروز ازموده می شوند جنس کلام و نوع نگاه و نیز پرداخت می تواند همچنان نو و پویا باشد چنانکه در این ترکیب بند نیز چنین است هر چند نباید فراموش کرد قالب های غیر رایج در شعر امروز مانند بحور غیر رایج در معرض اسیب های جدی نیز قرار دارند که این اثر علی رغم قالب ترکیب بند و درازای خط عمودی همانطور که در شرح نخستین نوشته ام از این نظر کاملا موفق است و تاکید می کنم تکرار و تعویض یک خط در میان لحن در قسمت چهارم نشان از توجه شاعر به خط عمودی و تسلط خدواند اثر در این افرینش ادبی است
محسن کاویانی
1392/1/6 در ساعت : 17:50:45
یاس کبود پیش تو خار است فاطمه (س)
نامت گل همیشه بهار است فاطمه( س)



ممنون استاد از این بیت...


سحر دگلی (آریایی)
1392/1/7 در ساعت : 2:3:45
سلام و درود و احترام
چه زیبا وصف کرد بانوی پاکی ها را
که هر چه از او گوید زبان و قلم،به یقین باز با هجوم واژه های خجل رو به روست
التماس دعای نیک،در لحظه هایی که شما و احساس قلمتان به اعجاز عشق می روید

قلمتان جاودان
احساستان در امان باد
علی فردوسی
1392/1/7 در ساعت : 21:22:53
طیب الله جناب قزوه

بیت ترکیب بند اول بسیار زیباست.

"نامت گل همیشه بهار است فاطمه (س)"
فاطمه نانی زاد
1392/1/14 در ساعت : 17:10:29
سلام و احترام فراوان
بسیار آموختم و لذت بردم
ماجور باشید انشاالله.
حمیدرضا نظری
1392/1/10 در ساعت : 1:18:6
بسیار لذت بردم استاد بسیار
وحیده افضلی
1392/1/6 در ساعت : 13:58:52
ایمان نبود و عشق نبود و شرف نبود
خورشید سر بریده ی صحرای طف نبود

نام تو با علی (ع) و محمد (ص) قرینه است
هر جا که عطر نام تو باشد مدینه است

درود به استاد عزیزتر از جان
عاااالی ....
زهرای مرضیه پشت و پناه شما باشد انشاالله
مرضیه عاطفی
1392/1/6 در ساعت : 19:45:4
سلام استاد گرانقدر
عالی بود و فراتر از عالی
خوش به سعادتتان!
مطمئنم قبول درگاه بانوست.
انشاءالله در دنیا از عنایت و در آخرت از شفاعت حضرت زهرا(س) برخوردار باشید!

التماس دعا....
امیر علی سلیمانی
1392/1/7 در ساعت : 6:15:32
سلام استاد

از ترین های شعر فاطمی معاصر است
با صاحب شعر محشور شوید انشاالله ...
ساراسادات باختر
1392/1/8 در ساعت : 7:57:31
استاد قزوه عزیز
سلا م و درود دوباره بنده رو بپذیرید
بدون اغراق عرض کنم به دو بار خواندنش می ارزید
شاید هم صدبار ..
خداوند همیشه حافظ شما باشد....
حسین سنگری
1392/1/6 در ساعت : 14:59:37
درود بر شما استاد قزوه ی عزیز.
سال قبل همایش شعر فاطمی دزفول حاج صادق آهنگران کل این ترکیب بند رو با صدای گرمشون خوندن.
اجرتون با صاحب این روزها.
التماس دعا
قاسم صرافان
1392/1/14 در ساعت : 22:50:0
سلام.
به به... اجرتون با مادر
شبنم فرضی زاده
1392/1/6 در ساعت : 21:4:17
لذت بردم استاد عزیزم
ساراسادات باختر
1392/1/7 در ساعت : 7:51:49
درود فراوان بر شما استاد گرامی
حقا که بسیار تاثیرگذار و گریه اور سرودید
چه بنویسم که تمامی ابیات شما شاه بیتند..
امسال هنوز توفیق نوشتن پیدا نکرده ام فکر می کنم با خواندن این شعر پر از سوز و گداز بتوانم تحفه ای نا چیز بنویسم
اجرتان با حضرت زهرا
رضا جعفری
1392/1/14 در ساعت : 11:43:54
سلام استاد ارجمند. شاعرانگی و محبت به خداوندان خاندان ادب ، جوش میزند در این قطعه. چشم براه آثار دیگری ازین دست هستیم.موفق باشید
سید محمد امین جعفری حسینی
1392/1/6 در ساعت : 16:4:35
سلام باید دست شما را بوسید - می بوسم تا فردا نزد مادرم روسپید باشم
امیر توانا املشی
1392/1/9 در ساعت : 1:11:16
با سلام
شعر بسیار زیبایی خواندم
ممنون که زیبا می نویسید استاد!
نغمه مستشارنظامی
1392/1/6 در ساعت : 22:39:16

زاینده است چشمه ی زهرایی رسول
باور مکن که سوره ی کوثرتمام شد

باور مکن که فاطمه (س) از دست رفته است
باور مکن حماسه ی حیدر تمام شد؟

استاد مثل همیشه همه ابیات بیت الغزل است.اجرتان با زهرای مرضیه(س)
با اشک خواندیم .
مصطفی پورکریمی
1392/1/7 در ساعت : 19:56:47
سلام جناب دکتر قزوه ی عزیز

من روزها با این ترکیب بند فاخر زندگی کرده ام خداوند متعال توفیق داد تا شرح مختصری بر دو بند از این شعر شیوا و دوست داشتنی بنویسم اگر سعادت یار شد آن را در دفتر شعرم انتشار خواهم داد موفق و مؤید باشید
خلیل ذکاوت
1392/1/14 در ساعت : 13:19:11
با سلام
ترکیب بندی مفید و موثر دارای ابیاتی درخشان
با سپاس از استاد عزیزم آقای دکتر قزوه
علی حیدری زاده
1392/1/9 در ساعت : 3:15:57
سلام
یک خاطره
سال پیامبر اعظم فکر کنم85
شعر من در کنگره ی رضوی اول شد و همان رمضان مرا به بیت رهبری دعوت کردید بنده به خیال خودم باید آنجا شعر بخوانم با خودم تمرین کردم خلاصه وقتی دیدم روی صندلی های شعر خوانان اسم نصب کرده اید و نامی از من نبردید خیلی از جنابتان دلگیر شدم و زهر دلم شد .
آن شعر این بودزندگی‌نامه‌ پیامبر(صلی الله علیه و آله)


بهترین داستان «به نام خدا»
«قل اعوذ برّب ناس» و «فلق»
خوانده‏ام قرن‏هاى پيش از این
در كتاب دلى بدون ورق

سال تاريخ‌ساز عام‏الفيل
كوه در ابتداى دامنه بود
آرزو با غروب عبداللّه
زندگى‌خواه بطن آمنه بود

آسمان در لباس مامايى
ثانيه‌دار فصل زايش او
درد در انتظار تابيدن
پشت ابری‌ترین نيايش او

حسّ مادر شدن كه صاعقه زد
گريه‏ى نيمه‌شب طلوعش بود
طاق‏ها را به لرزه درآورد
اين فقط نقطه‌ى شروعش بود

قاصد آسمان چهره‌ى او
وقت ناميدنش مردّد شد
در نسب‌نامه‌ی قبيله‏ى عشق
بهترين نام او محمّد شد

او كه در ابتداى خنديدن
شير در سفره‏ى وليمه نداشت
در مسير ظهور كودكى‏اش
دايه‏اى هم بجز حليمه نداشت

گردش روزگار تنهايى
بود هم‏صحبت قديمى او
مادرش پرگشود و كامل شد
قصّه‏ى غصّه‏ى يتيمى او

هر نگاهش هزار و يك يوسف
روزگارى كه شهر، گرگش بود
مدّتى در زمان قحطى عشق
سايه‏بانش پدر بزرگش بود

سايه‌ى سايه‌بان او كوتاه
بار ديگر زمان آهش شد
بس‌كه از چشم او غزل تابيد
كوه ابوطالب نگاهش شد

سال‏ها را درون خود مى‏ريخت
از لبانش صدا نمى‏آمد
برّه‏ى قلبش از حوالى كوه
با شبانش شبانه مى‏آمد

در خيابان سمت كعبه نبود
هيچ همسايه‏اى براى دلش
مثل اصحاب كهف خاطره‌ها
غار شد دايه‏اى براى دلش

بود تنهاترين ستاره‏ى شهر
عشق وقتى به اين نتيجه رسيد
در بهار ظهور آينه‌‌‌ها
موسم ديدن خديجه رسيد

بوسه‏ى آسمان نصيبش باد
چشم اگر اين‌چنين وسيله شود
مى‏تواند به يك نگاه لطيف
ساربان دل قبيله شود

سال زيباترين تجارت او
اعتماد آمد و امينش كرد
اوّلين كاروان كه حركت كرد
مرد رؤياى سرزمينش كرد

شد عزيز دل اهالى نور
عشق، دنياى بهترى دادش
هم جمالى جميل و جنجالى
هم زليخاى بهترى دادش

زندگى در نگاه او زيبا
آبى و سبز و ارغوانى بود
خنده را فرش كوچه‏ها مى‏كرد
او كه سلطان مهربانى بود

خلق و خويش بهانه‏ى خلقت
نقطه‏ى عطف آفرينش بود
بين خورشيد و كهكشان و زمين
چشم او آفرين‏گزينش بود

در غروبى كه قلب مردم شهر
لات و عزّى و... يا هبل مى‏شد
در حرا با حرارت اِقراء
خاتم بهترين غزل مى‏شد

دوره‌ى غنچه‏هاى خنده‌به‌گور
عصر انديشه‏هاى قحطانى
در افق شاعرانه ظاهر شد
ابرى از آيه‏هاى بارانى

آسمان از نزول زلزله‌خيز
كوه را با كرشمه جارى كرد
شبنم شعله‌نوش باديه را
از لبش چشمه چشمه جارى كرد

اوّل آيينه‏هاى نور حرا
يك زن و يك پسر كه مى‏دانيد
هر دو در انعكاس او بودند
لايق از هر نظر كه مى‏دانيد

جاده‏اى شد ولى بيابان‏گرد
خنده‏ى خارها به پايش رفت
چند سالى سكوت و بعد از آن
رود هم تا لب صدايش رفت

در چنان خشكسال گندم سوز
عشق از ابر خود نتيجه گرفت
چشمه‏اى را به او سپرد امّا 1
در مقابل از او خديجه گرفت

با چنين چشمه از دل تاريخ
يازده رودخانه شد جارى
مى‏رساند تو را به اقيانوس
قطره‌ای عشق اگر به او داری

هم‏زمان پرگشود عمو‌طالب
سال قحطى هم‏زبانى بود 2
وعده‏ها را يكى‌يكى رد كرد
وعده‌هايى كه آنچنانى بود

خشم‏ها در خيالشان اين بود
عبرتش ضجّه‏ى سميّه شود
حاكم قلب‏هاى مردمِ ترس
تا هميشه بنى‏اميّه شود

دشنه‏ها تشنه‏كام كشتن او
فتنه‏اى شد به‌پا ولى خوابيد
هيبت آسمان تعجّب كرد
شب كه در جاى او على خوابيد


روز پرواز و كوچ چلچله‌ها
جاده‏ها قاصد مدينه شدند
عنكبوت و كبوترى حتّى
راويانى در اين زمينه شدند

من چنين قصّه‏اى نمى‏گويم
نخل‏ها شاهدان تاريخند
غير از اين دفتر و قلم حتّى
تيغ‏ها هم زبان تاريخند

هجرت آبستن حوادث سخت
جاده‏اش خندق و احد بودند
موج‏ها در ميان اقيانوس
ناخدايان به فكر خود بودند

شب ، شب شوم خشم ظلمانى
ماه با بدر خود شكستش داد
آسمان بهترين پياله‏ى نور
در همان لحظه‏ها به دستش داد


جنگ، چنگ و چكاچك شمشير
اوج جنگش كنار خندق بود
ذوالفقارش اگر نبود آن روز
عشق در آسمان معلّق بود

خيبر قلب‏هاى طايفه را
با على با يكى دو غمزه شكست
اشك او را ‌‌‌‌ز ديده جارى كرد
احدش كه بدون حمزه شكست

بعد از آن در شبانه‏اى مشهور
كهكشان شد مسير پروازش
تا بشويد نگاه خود را در
چشمه‏ى آيه‏هاى اعجازش

از شب دعوت خصوصى عشق
ماجرايى پر از معمّا ماند
جايى از آسمان ممنوعه
جبرئيل از عروج او جا ماند


آسمان از زمان بعثت نور
سرزمينى براى شيعه گذاشت
آتشى در نگاه سلمان ريخت
عشق را در دلش وديعه گذاشت

جستجويى به وسعت تاريخ
جاده‏ى اشتياق سلمان شد
عاقبت با كرشمه‏اى عربى
عشق ايرانى‏اش مسلمان شد

عاشق خاك پاك ايرانم
اين بهشت پدربزرگ من است
آنچه گفتم در انتهاى سخن
سرنوشت پدربزرگ من است

این بخش اول منظومه ی تاریخ اسلام ایت که حقیر به شعر یا نظم درآورده و مرحوم امین پور را به گریه انداخت طوری که در وقتی به بیت های زیر و داستان های بعدی رسیدم گفت عضلات زیبایی این منظومه از زیر کت و شلوار هم دیده می شوند.

----------تولّد حضرت علي(ع)


بهترين داستان «به نام خدا»
«قل اعوذ برّب ناس» و «فلق»
خوانده‏ام قرن‏هاى پيش از اين
در كتاب دلى بدون ورق

قبله در قلب قصّه‏هاى خودش
قبل از اين قصّه‏ى عجيبى داشت
دوّمين قاصد قبيله‏ى عشق
روز ميلاد بى‏رقيبى داشت

دختر كعبه با تبى آن روز
در خودش مادرانه مى‏تابيد
قبله قلبش پر از تپش شده بود
مكّه تا نيمه شب نمى‏خوابيد


خاك آن خانه‏هاى خواب‌آلود
بود نامحرم تولّد او
خانه‏ى لطف آسمانى شد
شاهد اوّلين تشهّد او

لحظه‏هاى توّلد آن شير
لحظه‏هاى توّلدى ازلى
ناگهان غرّشى شكفت آنگاه
دو لب كعبه باز شد كه: علی
000 علی علی علی علی علی علی
علی علی علی علی علی علی
علی علی علی علی علی علی
علی علی علی علی علی علی
علی علی علی علی علی علی
علی علی علی علی علی علی
علی علی علی علی علی علی
علی علی علی علی علی علی علی

مثل لبخند حضرت عيسى
روز ميلاد پر سؤالى داشت
گر محمّد نبود و اعجازش
بود پيغمبر، احتمالى داشت


زير چتر خودش گرفت او را
تا كه خورشيد آسمان بشود
تا كه در روزگار عريانى
عشق گرمش لباسمان بشود

زير چتر نبى بزرگ شدن
اين سعادت به هر كسى نرسيد
تيرها را ز پا در آوردن
با عبادت به هر كسى نرسيد

آرزويم نگين عشق على
يا على عاشق فقير توام
در زمان پر از ظهور قفس
آسمانى و من اسير توام

قلّه هرگز در اوج خود نچشيد
ارتفاعى كه در ركوع تو بود
آسمان،كهكشان، سپيده، سحر
در نماز پر از طلوع تو بود
آفتاب از سپیده می‌روید
سایه‌ی شب ولی، شروع تو بود





3) ازدواج ماه و خورشيد


بهترين داستان «به نام خدا»
«قل اعوذ برّب ناس» و «فلق»
خوانده‏ام قرن‏هاى پيش از اين
در كتاب دلى بدون ورق

عيد هر روز عاشقان چندى
خنده‏ى خاتم رسل شده بود
بر لبانش حضور نام على
اوّلين غنچه‏اى كه گل شده بود

آن بهار هميشه جاويدان
حرف پروانه را به گل مى‏زد
كم‏كم آيينه‌دار محفل عشق
بين خورشيد و ماه پل مى‏زد


آسمان هم على على ‏می‌گفت
عطر او انتخاب فاطمه بود
خنده‏ى ذوالفقارى چشمش
بهترين التهاب فاطمه بود

چشم او چشمه‌سار آرامش
دست او شاخه‏اى پر از فانوس
در خيال على قدم مى‏زد
دختر موج‏هاى اقيانوس

صبحگاه بلوغ پنجره‌ها
حاصل وصلشان دو شبنم شد
عشق از ديدن حسين و حسن
ابر بارانى محرّم شد

آسمان در زمان سجده‏ى خويش
آن دو را روى شانه‏اش مى‏برد
دستشان را گرفته و با خود
گاه‏گاهى به خانه‏اش مى‏برد


در جهان این دو كودك غزلى
غنچه‏ى دلبرانه‏اش بودند
با نگاهى به آن دو مى‏خنديد
ماه وخورشيد خانه‏اش بودند
در غزل‌های اهل بیت رسول
شاه‌بیت ترانه‌اش بودند





4) عيد غدير خم


بشنو اين داستان «به نام خدا»
«قل اعوذ برّب ناس» و «فلق»
خوانده‏ام قرن‏هاى پيش از اين
در كتاب دلى بدون ورق

بعد از آن انفجار آغازين
که زمين گرم رفت و آمد شد
چرخ زد چرخ زد هزاران سال
تا شب هجرت محمّد شد

از همان ابتداى هجرت او
فتح مكّه هميشه در نظرش
آمد از ارتفاع شانه‏ى او
هر بتى خشم تيشه در نظرش

سال‏ها بعد از آن كه آمد و رفت
كعبه با چشم او زيارت شد
با عبور قدوم قافله‏اش
جاده گنجينه‏ى سعادت شد

سنگ‏ها با غیاب او رفتند
در سكوتى فراتر از ضجّه
تلخى خاطرآتشان اين بود
روزى از روزهاى ذى‏حجّه

غار بود و غروب و غربت و غم
آخرين لحظه‏هاى حج شده بود
خاك از التهاب مى‏جوشيد
جاده از رنج او فلج شده بود

در حرا هاله‏ى حرارت بود
آسمان با عصا قدم مى‏زد
خاطرآتش سراسر آتش‏خيز
سر به آن‌سوتر از حرم مى‏زد



رفتن اين‌دفعه رفتنى سنگين
آخرين رفتن محمّد بود
بين خوابيدن و نخوابيدن
چشم خورشيد هم مردّد بود

گونه‏اش لحظه لحظه ديگرگون
بر لبش ذكر يا على مى‏رفت
كعبه با سعى پرصفا مى‏گفت
در كنارم بمان (ولى) مى‏رفت

روز ديگر كه حاجيان رفتند
جايى از جاده‏ها جدايى بود
ردّ پاها به خاك مى‏گفتند
اين كه هر قافله كجايى بود

صحبت از ساربان آينده
ناقه‏ها بى‏خبر خبر گشتند
بس كه اين اتّفاق جالب بود
جاده‏ها رفته ‌‌رفته برگشتند



ابرى از آسمان فرود آمد
رود را جانشين دريا كرد
عشق،نشكفته‏هاى دنيا را
راهى اشتياق صحرا كرد

دست خورشيديان قلّه‏ى عشق
رفت بالا غدير خم شده بود
در دل خاكيان افلاكى
لحظه‏ها سبز و غصّه گم شده‏ بود

حضرت آسمان چنين‏فرمود:
رودهـا پـاره‏هاى دريایند
لحظه‏اى هم اهالى مرداب
سوى آبــى شدن نـمى‏آيند

سوره‏ى عشق و عترتم ابدى
در كنـار قـبيله مـى‏ماند
بى‏حديث حماسه‏ى ثقلين
دل بــدون وسـيله مـى‏ماند


با كليد تبسّمى ازلى
بــاب علم مــدينه را وا كرد
قطره قطره درون خود لرزيد
تا نـگاهى ‏به سـوى فردا كرد

فتنه‏ها ظاهراًَََ شكوفه‏ به ‏دست
آمدند و على على گفتند
موعد آسمان كه سرآمد
در عمل كردنش «ولى»گفتند

پاره شد برگه‏هاى آن تقويم
تا كه آمد شب فراموشى
ماه در خانه دل‏شكسته نشست
آسمان شد دچار خاموشى

خشم از اين ماجرا تعجب كرد
ذوالفقار لب على خاموش
فاتح خيبر و امير عرب
بود آتشفشان ولى خاموش!


در لقب گر چه بود اقيانوس
مدّتى موج از او جدا كردند
كشتيـان جـزيـره‏ى دل را
بر سر صخره‏ها رها كردند

قافله قفل غفلت قابيل
روى قلب قبيله‏ها مى‏كاشت
او ولى هسته‏هاى بغضش را
لابه‏لاى نخيله‏ها مى‏كاشت

فيلبانان اگر چه ترسيدند
از نگاه پراز ابابيلش
فرصت كعبه‌سازى‏اش كم ‏بود
تا كند جاودانه تكميلش

كينه‏ها در ستيز ايمانش
نهروان را پر از جمل كردند
حيله‏ها در مصاف قرآنش
عين صفّينيان عمل كردند
سایه‌ی آسمان که شد کوتاه
زندگی را به غم بدل کردند

یا حق
هم اکنون 14 سال (شمسی) و 5 ماه و 11 روز و 2 ساعت و 51 دقیقه و 28 ثانیه است همراه شماییم 455683888.235 و زمان همچنان در گذر است ...
بازدید امروز : 3,010 | بازدید دیروز : 6,066 | بازدید کل : 123,434,992
logo-samandehi