ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



با تيرگي كنار نمي آيم

من خسته ام از اين همه تنهايي. آغوش بي بهانه دلم مي خواست

با شعر نان، گرسنه و غمگينم. يك شعر عاشقانه دلم مي خواست

من روزگار گمشده اي دارم. گنجي كه رنج مي كشم از مارش!

در من هنوز عادت بي خوابي ست. يك خواب كودكانه دلم مي خواست

با شعر نان، گرسنه و غمگينم. عريان تر از درخت زمستان: من!

ديگر بهار دست مرا خوانده ست. اسفند، ماه خسته ي ويران: من!

اينجا قفس به وسعت يك شهر و... در من چقدر حسرت آزادي ست

آن خون كه ريخت در همه جا خشكيد  از قلب زخم خورده ي ميدان:من!

 

- من شيشه ام. چه شيشه ي دل سنگي! جز سنگ هاي سخت نمي خواهد

در شهر خواب ها و سياهي ها   بيدار مانده، تخت نمي خواهد

بالاي شهر، در پِي آزادي  پايين شهر در طلب نانم

من يك طناب كوچك مجبورم  اينجا كسي درخت نمي خواهد؟! –

 

من عادتم اگرچه پر از خون است در باورم حضور كبوترهاست

صيادها – گرسنه – نمي دانند  در قلب من عبور كبوترهاست

در من صداي اين همه خاموشي ست در انتظار غرش فريادم

بايد بلندتر بشوم. در شهر- هرچند مرده – شور كبوترهاست


 

با شعر نان اگرچه پر از زردم  با حسرت بهار نمي آيم

در جاده ها غبار سواري نيست  در كار انتظار نمي آيم

من دلخوشم به كشتن تاريكي . آي اي چراغ! پشت سر من باش

خورشيد من اگرچه نمي تابد  با تيرگي كنار نمي آيم

کلمات کلیدی این مطلب :  با ، تيرگي ، كنار ، نمي ، آيم ،

موضوعات :  اجتماعی ،

   تاریخ ارسال  :   1391/12/23 در ساعت : 9:13:21   |  تعداد مشاهده این شعر :  940


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

سارا وفایی زاده
1391/12/23 در ساعت : 14:51:26
درود خانم گیلانی
خواندمتان
اکرم بهرامچی
1391/12/23 در ساعت : 12:20:53
من روزگار گمشده اي دارم. گنجي كه رنج مي كشم از مارش!

در من هنوز عادت بي خوابي ست. يك خواب كودكانه دلم مي خواست

سلام خانم گیلانی
شعرت خیلی لطیف بود و بارانی.........دست مریزاد
م. روحانی (نجوا کاشانی)
1391/12/24 در ساعت : 18:53:40
سلام و عرض ارادت ، دست مریزاد و برقرار باشید
امین نوراللهی (فریاد)
1391/12/23 در ساعت : 11:12:13
خورشيد من اگرچه نمي تابد با تيرگي كنار نمي آيم

احسنت خواهرم.چه مصرع عمیق و زیباییست.حظ کردم.ممنون
علی گیاهی
1391/12/25 در ساعت : 11:47:27
سلام بسیار عالی بود
ممنون
یاحق
بازدید امروز : 4,601 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,168,912
logo-samandehi