ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



جشنواره شعرومعرفجر( وداع) قسمت آخر

  
و شايدحق داشته  آن بزرگي كه  گفته است  شعر امروز يعني شعر زنده و پيشرو امروز فارسي ( ونه خزعبلات ابلهانه و محصولات بيذوقي و بيسوادي و سفاهت و خامي و حماقت و هرزه دراييهاي متداول عده اي ،كه شعر را از كمال و جمال  فطري خود دور كرده و به نام شعر و به كام معر به خورد عامه و خاصه داده شد)را در انحا و طور و طرزهاي گونه گونش بايد به چنان قدر و منزلتي رساند كه از اينگونه خامكاريها و خود فريبي ها به نام جشنواره فلان و بهمان ِ بي تاثير و پُر تاثّر كه البته متاسفانه  بقولي مثلا ويترين شعر ( ببخشيد معر) كشور هم شده ، نجات داد و به سرمنزل معهود و مقصود درست و عالي و متعاليش رساند  و به معرفي چند چهره گمنام و اغلب كم مايه  دلخوش نكرد بلكه به عبارتي بايد نگران عواقب اينگونه  نخبه كشي هاي بنوعي شاعرانه!  و ناديده گرفتن جانهاي جميل شعري ( و نه معري) بود  و مهمترين بخش چنين كارهاي بزرگي( اگر بشود بزرگ ناميد) خروجي آن كارست كه همانا معرفي برگزيدگان و چهره هاي نهايي ست كه سطح توقعات را در طبقات عامه و خاصه شعري( ببخشيد اينجا بايد ميگفتم معري) بالا ميبرد اما  دست كم بعد از شش دوره رقابتي بودن اين چنين جشنواره اي هنوز كمترين افقهاي متصور شده از آغاز براي آن، ميسر و ميسور نشده است ... بگذريم... علي ايحال از استاد همنام  وعزيز و گرامي و جديدا شاعرمردمي هم تشكر ميكنم كه  در مصاحبه شان قبل از اختتاميه جشنواره (  منقول در همين سايت پارسي زبانان ) زمان گلايه نكردن و به ميدان آمدن را به  ماعران وقت و حال نشناسي مثل من بنده كمترين ياد آور شدند و كارنامه هفت دوره برگزاري جشنواره را احيانا با وجودبعضي  داوران و ياوران پربار و وزين دانسته  وبا دعوت به آرامش كمي ها و كاستي ها را  يحتمل كماكان موكول ميكنند به انشالله هفت دوره آينده!!
ضمنا تا يادم نرفته بگويم كه درين چندروزه بعد از طرح اين حرفها و دردها كه تنهاي تنها ماندم  و صدايي به ياري بلند نشد اصلا نميدانم چرا  يادم آمد كه بزرگي گفته بود:
پي كن اسب فصاحت از پي آنك       رسم ابناي دهر خر خري است
زين پس ابن يمين از ين گل و مل    گر مسيحي طلب كني خري است

 و من الله توفيق
حرره في كاشان
6اسفند 1391
 
 

پانوشت

متمم ومكمل مطلب فوق كه يكروز قبل از اختتاميه در اين سايت محترم قرار گرفت و بنا به دلايل نامشخصي فرداي همان روز حذف شد! عرض ميكنم و اضافه ميكنم ( البته شايد بنوعي عرض اضافئي ميكنم) كه  همان همنام عزيز و گرامي و شاعرمردمي روز بعد از اختتاميه در همين سايت فرمودند كه تنها برگزيده جشنواره " شعر" بود و باز هم (به حكم  عقل و نقل ناقص من و امثال من يحتمل ) فرموده  بودند كه كارشان سالهاست آينه بيني ست و چه  و چها....
عرض اضافي ميكنم كه به حكم همان عقل و نقل گيرم ناقص من و امثال من تنها و تنها برگزيده جشنواره " معر" بود و البته  درين چند صباح تنفس در هواي  عرشي شعر و معر لابد ياد گرفته ام كه آنچه ديدني و ناديدني ست در خشت خام بايست ميديدم كه ديدم و نه در آينه  كه همانا آينه بيني عده اي و خشت خام نگري عده اي ديگر اقتضا و مقتضاي همين ماجرا و مساله شعر و معر بوده و هست و خواهد بود
حالا هم كه گرد و غبار فرو نشسته  و تركتازان به تاخت رفتند و ما جا ماندگان  مانديم غبار از سرو روي نسترده و گستره پيش رو دشت بيحاصل ؛ وقتي به همان چند روز كه اين ماجراها را مينگاشتم برميگردم ميبينم كه  پر بيراه هم نرفته ام و به حد توان و توشه  ماجراي درد و اندوهان واگويه كرده ام  و بي باكي سرشت و سابقه جبلّتم لابد نپسنديده كه چنين نباشم و بقول همان عزيز و گرامي و شاعرمردمي گلايه نكنم و سكوت پيشه كنم و به رضا بنشينم و كمي ها و كاستي ها را  نبينم!!
اين بود كه مطلب محذوف را دوباره قراردادم تا حرفي ناگفته  و بر زمين مانده ، نمانده  باشد  و متمم و مكمل الصاقي را هم به آن جهت كه ديدم شايد از بعضي زوايا  ميشد صراحت لفظ و معناي بيشتري بكار بست و زخماي عميق بر پيكره شعر امروز خصوصا در قالب برگزاري چنين جشنواره اي  را عميق تر ديد و حس كرد  اضافه كردم  و خب اينرا هم بگويم  كه انتظار ياري رستم از نابرادرها لابد و لاشك انتظار بيهوده و عبثي ست چه رسد به اينكه تظلم به كيكاووس ببرم!
تا يادم نرفته هم گفته باشم اگر هم حرفي و دردي دراين مطالب مطرح شد و دريچه اي گشوده شد  صرفا محض اصلاح و صلاح ساختار و شاكله اي بود كه درين هفت دوره از جشنواره ديدم و ديديم و الا نه كمترين بهره   در آن براي من بوده  ونه قصد و غرض تخريب و تخفيف كسي و يا كساني پس پشت اين واگويه ها!
چه اينكه هر كس به نفس خويش واقف ترست و ميداند  آنچه را بايد بداند
مخلص كلام اينكه   يحتمل با وجود بي وجوداني  مثل من وامثال من كاروان معر ( ببخشيد شعر) راه خويش را خواهد پيمود و سرمنزل  معهود و مقصود را خواهد يافت و روان بزرگان اقدم و اجله معاصرين   در عرش و بر فرش  را درود ي و بدرودي شاهوار و بشكوه  خواهد بود
ايدون باد!!
ازاين جهت بود كه هم آن مرتبه و هم اين نوبت از همه دوستان و و خدانكرده دشمنان و دو ست نمايان و دشمن نمايان كه اين چند وقت  اوقات شريفشان را با غرغر ها و گلايه هايم تصديع دادم  و موجبات رنجش ( البته براي خودم محك و معيار و سنجش خوبي بود سره و ناسره همراه را) ناخواسته اي فراهم آمد عذر ميخواهم و  ايضا از حضور درين سايت محترم براي هميشه پوزش ميطلبم و همه را به دادار بزرگ و بيدار ميسپارم 


....
بر نطع خون آلود اين شطرنج رويايي
وآن بازي جانانه و جدي
در خوشترين اقصاي ژرفايي
وين مهره هاي شكّرين ، شيرين و شيرينكار
اين ابر چون آوار؟

آنجا اجاقي بود روشن ؛ مرد
اينجا چراغ افسرد
ديگر كدام از جان گذشته زير اين خونبار
اين هردم افزونبار
شطرنج خواهد باخت
بر بام خانه
بر گليم تار؟

آن گسترشها  وان صف آرايي
آن پيلها و اسبها و برج و باروها
افسوس.
باران جرجر بود و ضجه ي ناودانها بود
و سقف هايي كه فرو مي ريخت
افسوس آن سقف بلند آرزوهاي نجيب ما
وان باغ بيدار و برومندي كه اشجارش
در هر كناري ناگهان ميشد صليب ما
افسوس.
انگار در من گريه ميكرد ابر
من خيس و خواب آلود
بغضم در گلو چتري كه دارد ميگشايد چنگ
انگار بر من گريه ميكرد ابر



با درود وبدرود
12اسفند 1391
حرره في كاشان
کلمات کلیدی این مطلب :  شعر ، معر ، جشنواره فجر ،

موضوعات :  سایر ،

   تاریخ ارسال  :   1391/12/12 در ساعت : 12:1:13   |  تعداد مشاهده این شعر :  1072


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

امیر توانا املشی
1391/12/13 در ساعت : 0:30:40
ای کاش می شد بمونید اینجا :(
توی این آشفته بازار شعر و شاعری ، زبان خاص شما یکی از تنها دلخوشی های شعر امروزه که امکان شنیدنش رو شاید تنها از این رسانه دارم . لااقل امثال من رو از اشعار زیباتون دور نکنید .
حمیدرضا اقبالدوست
1391/12/13 در ساعت : 17:37:5
ای کاش بمانید و همچنان با زبان تند و تیز و طنازتان بنویسید و انتقاد کنید /شاد و سلامت باشید / یا حق
اکرم بهرامچی
1391/12/13 در ساعت : 2:14:48
از درد سخن گفتن و از درد شنیدن/با مردم بی درد ندانی که چه دردیست
حسین سنگری
1391/12/13 در ساعت : 11:43:56
سلام
با گفته ی دوست عزیزم امیر توانا موافقم...
بازدید امروز : 55,505 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,219,816
logo-samandehi